اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

بهانه جويي، سازو كار لجبازان

samamos-comواكاوي ماهيت و چرايي ايرادهاي بني اسرائيلي

بهانه جويي كودكان، تجربه تلخي براي همه پدران و مادران است. گاه چنان بهانه جويي كودكان، آزار مي رساند كه تنها عاطفه والدين است كه آنان را حفظ مي كند و تا مرز جنون نمي برد.

گاه چنين رفتار بيمارگونه اي را از بزرگ ترها شاهد هستيم. بهانه جويي كه مهم ترين نشانه از بيماري لجبازي و لجاجت است، ازكساني بروز مي كند كه از تعادل شخصيتي بيرون رفته اند و ناتوان از رفتار عقلاني به دنبال توجيهات ساختگي هستند. شايد شما نيز كساني را با اين خصوصيات ديده باشيد كه هميشه دنبال بهانه جويي براي فرار از كاري يا توجيه رفتاري هستند.

از اين رو با عنوان بهانه هاي بني اسرائيلي رفتار آنان را سرزنش مي كنيد. واقعا ايرادها و بهانه جويي هاي بني اسرائيلي چيست؟ چرا لجبازان بهانه جو را به بني اسرائيل تشبيه مي كنند؟ اگر بخواهيد پاسخي براي پرسش هاي خود در زمينه لجبازي و بهانه جويي و علل و آثار آن به دست آوريد، شايد اين مطلب بتواند گوشه اي از اين حقيقت را براساس آموزه هاي وحياني قرآن براي شما روشن كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

بهانه جويي، عذربدتر از گناه

گاه انسان خطايي را انجام مي دهد، ولي هنگامي كه خطا و اشتباه آن آشكار شد، عذرخواهي كرده و پوزش مي طلبد. اين گونه است كه احتمال تكرار آن كاهش مي يابد يا به طور كامل از ميان مي رود. اما گاه ديده مي شود كه شخص پس از آشكارشدن خطا و اشتباه و يا حتي گناه خود، به جاي پوزش خواهي، دنبال توجيه سازي مي رود و مي كوشد با عذرتراشي از زير بار مسئوليت خطا و اشتباه خويش بگريزد. اين شيوه برخورد با خطا، بسيار خطرناك است، زيرا اگر شخص دراين كارش موفق شود، نه تنها به تكرار اشتباه و گناه خويش رو مي آورد، بلكه رفتاري گستاخانه درپيش مي گيرد و فرصت هاي شدن كمالي را ازدست مي دهد.

كساني كه درصدد توجيه اشتباهات خويش هستند، دريك فرآيندي به انسان هاي لجباز ولجوجي تبديل مي شود كه ديگر نمي توان آنان را به راه درست رهنمون ساخت و همانند درختي مي شوند كه كژ رفته و جز به قطع آن نمي توان راست كرد. درچنين شرايطي كه بهانه جويي گاه از خود گناه بدتر و زشت تر مي شود؛ زيرا فرصت اصلاح و تصحيح رفتار را از شخص مي گيرد و زمينه را براي فرو رفتن درمنجلاب گناه و بزه و ناهنجاري فراهم مي آورد.

بهانه جويي، مانع اصلي اصلاح

بنابراين،بهانه جويي به سبب اين كه فرصت اصلاح را از شخص مي گيرد، بسيارخطرناك تر از خود گناه و خطاست. درآيات قرآني از قوم بني اسرائيل بسيار گزارش شده است؛ زيرا اين قوم از جهاتي داراي برتري هاي منحصر به فردي است كه به عنوان نمونه كامل از انسان ها از سوي خداوند مورد تحليل قرارگرفته است.

به يك معنا بني اسرائيل به معناي شناخت همه انسان هاست. اينان در فراز و فرود چنان هستند كه بدترين ها و برترين ها را مي توان درآن ها يافت. بي گمان، بني اسرائيل به يك معنا، قوم برگزيده خداوند است تا روي آن همه نوع مطالعات انسان شناختي انجام شود. گزارش هاي زياد خداوند از افكار و رفتار آنان، گزارشي براي عبرت آموزي و درس گرفتن است. دربرخي از روايات معتبر از پيامبر (ص) است كه امت اسلام، طابق النعل بالنعل، همانند بني اسرائيل عمل مي كنند و گزارش هاي قرآني كه درباره آن قوم آمده است، در امت اسلام تكرار و تجربه مي شود.

به اين معنا كه امت اسلام همان افكار و رفتار را در عصر آخر زماني بازسازي مي كنند و گام در جاي گام آنان مي نهند.

يكي از ويژگي هاي بني اسرائيل لجبازي و بهانه جويي است. آنان اگر به چيزي گرايش يابند، تمام تلاش خويش را مصروف مي دارند تا به آن برسند و اگر نسبت به چيزي بيزار شوند، همه راه ها را بر آن مي بندند تا وجود و حضوري نيابد. درسوره بقره و در داستان گاو بني اسرائيل،به خوبي اين ويژگي ترسيم شده است. (بقره،آيات 67 و 71)

از ديگر نمونه هايي بهانه جويي بني اسرائيل مي توان به درخواست رؤيت خداوند از حضرت موسي (ع)، (نساء آيه 153) درخواست تنوع خوراكي ها، (بقره، آيه 61) درخواست ساختن معبودي جسماني، (اعراف، آيه 138) درخواست فرود آمدن كتاب از آسمان براي آنها (آل عمران، آيه 183) و موارد ديگر اشاره كرد كه سبب شهرت مثل معروف «بهانه هاي بني اسرائيلي» شده است.

اصولاً ايراد بني اسرائيلي احتياج به دليل و مدرك ندارد؛ زيرا اصل بر ايراد گرفتن است. ايراد بني اسرائيلي به اصطلاح ديگر، همان بهانه گيري وبهانه جويي است. كه ممكن است گاهي از حد متعارف تجاوز كرده به صورت توقع نابجا درآيد. في المثل به يك نفر نقاش دستور مي دهيد كه تابلويي از دورنماي قله دماوند براي شما ترسيم كند. نقاش بيچاره كمال ظرافت وهنرمندي را درترسيم تابلو به كارمي برد و تمام ريزه كاريها و سايه روشن ها را درتجسم قله مستور از برف و قطعات ابري كه بر بالاي آن قرار دارد، كاملا ملحوظ و منظور مي دارد، طوري كه جاي هيچ گونه ايرادي باقي نماند. ولي با اين حال، ممكن است براي اقناع طبع بهانه جوي خويش انتظار داشته باشيد كه از تماشاي آن تابلو احساس سردي و سرما كنيد! اين گونه ايرادات را درعرف و اصطلاح عامه «ايراد بني اسرائيلي» گويند كه صرفا از ذات بهانه گير مايه مي گيرد.

قوم بني اسرائيل سالهاي متمادي دراطاعت و انقياد فرعون مصر بودند و از طرف عمال فرعون همه گونه عذاب و شكنجه و قتل و غارت و ظلم و بيدادگري نسبت به آنها مي شد. حضرت موسي با شكافتن رود بزرگ نيل، آنها را از قهر وخشم آل فرعون نجات بخشيد؛ ولي اين قوم ايرادگير و بهانه جو به محض اينكه از آن مهلكه بيرون جستند، مجدداً درمقام انكار و تكذيب برآمدند و گفتند:«اي موسي، ما به تو ايمان نمي آوريم مگر آنكه قدرت خداوندي را دراين بيابان سوزان و بي آب و علف به شكل وصورت ديگري برما نشان دهي.» پس فرمان الهي برابر نازل شد كه برآن قوم سايباني كند و تمام مدتي را كه در آن بيابان به سر مي برند براي آنها غذاي مأكولي فرستاد.

پس ازچندي از موسي (ع) آب خواستند.حضرت موسي عصاي خود را به فرمان الهي به سنگي زد و از آن دوازده چشمه خارج شد كه اقوام و قبايل دوازده گانه بني اسرائيل از آن نوشيدند و سيراب شدند.

قوم بني اسرائيل به آن همه نعمت ها و مواهب الهي قناعت نورزيده، مجدداً به ايراد و اعتراض پرداختند كه: يكرنگ و يكنواخت بودن غذا با مذاق و مزاج ما سازگار نيست. ازنظر تنوع درتغذيه به طعام ديگري احتياج داريم. به خداي خودت بگو كه براي ما سبزي، خيار، سير، عدس و پياز بفرستد.

ديري نپاييد كه در ميان قوم بني اسرائيل قتلي اتفاق افتاد و هويت قاتل لوث شد. از موسي خواستند كه قاتل اصلي را پيدا كند. حضرت موسي گفت: «خداي تعالي مي فرمايد اگر گاوي را بكشيد و دم گاو را بر جسد مقتول بزنيد، مقتول به زبان مي آيد و قاتل را معرفي مي كند.»

بني اسرائيل گفتند: «از خدا سؤال كن كه چه نوع گاوي را بكشيم؟» ندا آمد آن گاو نه پير از كار رفته باشد و نه جوان كار نديده. سپس از رنگ گاو پرسيدند. جواب آمد زرد خالص باشد. چون اساس كار بني اسرائيل بر ايراد و بهانه گيري بود، مجدداً در مقام ايراد واعتراض برآمدند كه اين نام و نشاني كافي نيست و خداي تو بايد مشخصات ديگري از گاو موصوف بدهد. حضرت موسي از آن همه ايراد و بهانه خسته شده، مجدداً به كوه طور رفت، ندا آمد كه اين گاو بايد رام باشد، زميني را شيار نكرده باشد، از آن براي آبكشي به منظور كشاورزي استفاده نكرده باشند و خلاصه كاملاً بي عيب و يكرنگ باشد.

بني اسرائيل گاوي به اين نام و نشان را پس از مدتها تفحص و پرس وجو پيدا كردند و از صاحبش به قيمت گزافي خريداري كرده، ذبح نمودند و بالاخره به طريقي كه در بالا اشاره شده، هويت قاتل را كشف كردند. (بقره، آيات 67 تا 71)

آنچه گفته شد، گوشه اي از ايرادات عجيب وغريب قوم بني اسرائيل بر حقيقت و حقانيت حضرت موسي كليم الله(ع) بود كه سبب ضرب المثل «ايراد بني اسرائيلي» شد.

بهانه جويي هايي از اين دست، مانع جدي در سر راه اصلاح افكار و رفتار فرد و جامعه است. جامعه اي كه دنبال بهانه جويي باشد، هرگز از رفتار نادرست دست نمي شويد و آن را ادامه مي دهد. به عنوان نمونه اگر ملتي بهانه جو شود، يارانه به صورت نقدي در اختيار شان گذاشته شود، مي گويند اين چه شيوه تقسيم و توزيع يارانه است. مگر ما گدا هستيم؟ اين شيوه توزيع گداپروري است! و اگر به شكل غيرمستقيم توزيع شود، مي گويند اين چه شيوه اي است كه تنها يك عده از آن بهره مند مي شوند و هر كه بيش تر مصرف كرد، بيشتر از يارانه ها سود مي برد. يعني هر كه سرمايه دارتر باشد و هزينه بيشتر كند، بيشتر از منابع ملي استفاده مي كند.

اين گونه بهانه جويي ها، موجب مي شود تا انسان در مسير حقيقت قرار نگيرد و رفتارهاي نادرست و بزه و زشت خويش را اصلاح نكند.

از آيات قرآني به دست مي آيد كه بهانه جويي و لجاجت مهم ترين موانع درك حقيقت و پذيرش آن است، زيرا لجبازي و بهانه جويي سبب مي شود كه انسان ناخواسته حق را با آن كه شناخته انكار كند و حتي محسوسات و ملموسات و مشهودات را انكار نمايد و از در سفسطه درآيد و در يك فرآيندي حق ستيز شود و در باطل راسخ تر گردد!

خداوند در آيات 30 تا 44 سوره طور لجبازي و بهانه جويي را عاملي بسيار مخرب در زندگي انسان ارزيابي مي كند و مي فرمايد كه لجبازي و بهانه جويي هاي انسان گاه او را چنان از فطرت و سلامت بيرون مي برد كه محسوسات و مشهودات را انكار و تكذيب مي كند. به اين معنا كه سفيدي برف و سياهي زغال را منكر مي شود و زغال را سفيد و برف را سياه مي بيند. اين گونه است كه عينك بهانه جويي و لجبازي همه چيز خوب و زيبا را درنظرش بد و زشت جلوه مي دهدو هر زشت و بدي براي او زيبا و خوب مي شود.

البته پرسش گري وجست وجو براي رسيدن به پاسخي كامل و تمام، امري بسيار پسنديده است و اگر كسي بخواهد ازطريق پرسش هاي بيشتر به حقيقت برسد به گونه اي كه خدشه ناپـذير باشد، اين امري بسيار پسنديده است؛زيرا برخي از پاسخ ها اقناعي است و اين گونه پاسخ ها نمي تواند ذهن و فكر افراد نخبه حقيقت جو را سيراب نمايد. پس منظور از بهانه جويي و لجاجت اين نيست كه انسان براي كشف حقيقت پافشاري نكند و يا پي درپي سؤال مطرح ننمايد، زيرا سؤال كليد اصلي كشف حقايق است، بلكه منظور ما اين است كه پس از آشكار شدن حق، باز هم برسخن باطل يا عمل نادرست خود پاي بفشارد و يا با تشبث به بهانه ها و عذرهاي واهي و سخنان دور از منطق از پذيرش حق سرباز زند.

اين صفت رذيله ممكن است به صورت خصوصي در فرد يا افرادي ظاهر شود، يا به صورت عام مبدل به خلق و خوي يك ملت گردد و مانند بني اسرائيل، براي فرار از كار خير و خوب و پذيرش افكار و رفتارهاي درست و صحيح، ايرادهاي بني اسرائيلي بگيرد. چنان كه گفته شد تاريخ نشان مي دهد درميان اقوام پيشين، بني اسرائيل بيش از همه لجوج و بهانه جو و ايرادگير بودند و به همين دليل آيات بسياري از قرآن از لجاجت آنها سخن مي گويد.

بهانه جويي، فرار از مسئوليت و پيامدهاي آن

برخي از انسانها بهانه جويي را سازوكاري براي فرار از مسئوليت قرارمي دهند. اينان براي اين كه از زير بار مسئوليتي شانه خالي كنند يا از مسئوليت اعمال زشتي كه مرتكب شده اند، رهايي يابند، بهانه جويي را پيشه خود مي كنند.

خداوند درآياتي گزارش مي كند كه بني اسرائيل براي فرار از همراهي با حضرت موسي (ع) پشت سر هم بهانه تراشي مي كردند. گاه با اشاره به وضعيت خود در سرزمين مصر او را سرزنش مي كردند كه چرا آنان را به سوي فلسطين آورده است و گاه ديگر، او را سرزنش مي كردند كه ما اهل جنگ نيستيم و خودت با خدايت برو و با كنعانيان ساكن فلسطين بجنگ و آنان را از سرزمين قدس بيرون كن.

اين گونه بهانه جويي ها به اشكال مختلف دردوره هاي تاريخي ديگر نيز رخ داد. در دوره پيامبر (ص) قوم ايرادگير و بهانه تراشي دراسلام پديد آمدند كه همين شيوه را درپيش گرفتند. آنان نيز به پيامبر (ص) مي گفتند كه الان تابستان است و هوا گرم مي باشد و ما نمي توانيم درجنگ شما را همراهي كنيم و وقتي زمستان مي رسيد بهانه هاي ديگري مي تراشيدند تا از حضور درجنگ خودداري كنند. گاه از اين كه در روم زنان زيبايي است كه قلب هاي ايشان را مي لرزاند و از قدرت كارزار ايشان مي كاهد، سخن مي گفتند و گاه ديگر از كمبود اسباب و سلاح جنگي و تداركات و امكانات نبرد سخن به ميان مي آوردند و گاه ديگر، از اين كه زن و بچه ايشان بي سرپرست مي ماند ناله مي كردند و بهانه ها مي تراشيدند.

بهانه جويي باديه نشينان از تخلف درجهاد و همراهي با پيامبر(ص) يكي از نمونه هاي تاريخي است كه خداوند درآيه 11 سوره فتح آن را گزارش كرده است. دراين بهانه تراشي به مشكلات مالي و اهل و اولاد اشاره شده است تا اين گونه از بار مسئوليت فرار كنند. خداوند درآيات بسيار ازجمله آيات 42 و 62 و 64 و 94 سوره توبه و 62 سوره نساء و 12 و 13 سوره احزاب از مسئوليت گريزي منافقان خبر مي دهد كه با سازوكار بهانه تراشي انجام مي شود.

درهنگام انتخاب جانشين پيامبر (ص) نيز چندين ايراد بني اسرائيل مطرح كردند كه از آن جمله جواني اميرمومنان علي (ع) و شوخ طبعي اوست كه با سياستمداري نمي سازد.

به هرحال، بهانه جويي براي فرار از مسئوليت يكي از كارهايي است كه لجبازان و كافران و منافقان درپيش مي گرفتند و اين گونه اصلاح خود و جامعه را با تاخير مواجه مي ساختند و يا تباهي را براي خود و جامعه رقم مي زدند.

البته بهانه تراشي تنها اختصاص به فرار از مسئوليت و انجام كاري ندارد،بلكه گاه بهانه تراشي انجام مي شود تا از تبعات وپيامدهاي خطا و گناه و بزهي بگريزند. خداوند درآياتي از جمله 13 تا 15 سوره قيامت گزارش مي كند كه انسان ها براي فرار از تبعات گناهاني كه دردنيا مرتكب شده اند، بهانه تراشي روي مي آورند، ولي اين بهانه تراشي ها و به بهانه جويي ها ديگر اثر و كاركردي ندارد.

برخي انسانها درلجاجت و لجبازي آن چنان پيش مي روند كه ديگر نيازي براي بهانه تراشي نمي بينند. اين افراد لجباز به رغم آگاهي كامل از نتايج بد و شوم كارشان، بر آن پافشاري مي كنند و به صراحت زير هر حقي را مي زنند و چنان كه گفته شد حتي محسوسات و مشهودات را همانند سوفسطائيان انكار مي كنند. خداوند در آياتي از جمله آيات، 30 تا 47 سوره طور اين گونه افراد بيمار را معرفي مي كند. بيماري ايشان بيماري بسيار خطرناكي است كه قلب و قوه ادراكي را دريك فرآيندي از كار مي اندازد و ديگرحقيقت را نمي شناسد تا آن را بپذيرد. (حجر، آيات 2 تا 15 و آيات ديگر)

بسياري از پرسش هاي بهانه جويان، ريشه در همين مشكل ناتواني از شناخت حقيقت دارد. اين گونه است كه هر پاسخي هرچند منطقي و بلكه شهودي چون شق القمركردن (قمر، آيات 1 تا 6) و اظهار حقيقت چون خورشيد درهنگام روز هيچ تاثيري درايشان ندارد و همواره از در انكار وارد مي شوند و پاي بند چيزي نمي شوند. (ملك، آيات 21 تا 27) از آيات قرآني برمي آيد كه لجاجت و لجبازي و آثاري چون بهانه تراشي و عذرتراشي و توجيهات و يا ايرادات بني اسرائيلي، يكي از مهم ترين مشكلات انسان ها و جوامع درشناخت حق و اصلاح امور خود است. بنابراين لازم است براي رهايي از اين بيماري تلاش كرد و اجازه نداد تا شخص يا جامعه گرفتار لجاجت شوند و برآن خو بگيرند؛ زيرا خوگرفتن برلجبازي از مهم ترين موانع ايمان(سوره بقره، آيات 6 و 7) و موجب كوري باطني(انعام، آيات 25 و 26)، عدم تنبه و بيداري (مومنون، آيات 73 تا 76)، خسران واقعي (نحل، آيات 104تا 109)،انكار حقايق (حجر، آيات 2 تا 15) مجادله وجدال باطل (انعام، آيه 25) محروميت از نجات (آل عمران، آيات 86 تا 91) و محروميت از هدايت (نحل، آيات 106 و 107) مي شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا