اعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانفلسفیمعارف قرآنی

دین فطری، دین قیّم و استوار

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا در مقام ربوبیت و پروردگاری هر چیزی را به سوی کمال بایسته و شایسته اش هدایت کرده که هدف حکیمانه خلقت آن چیز است.(طه، آیه 50) بنابراین، انسان نیز در قالب هدایتی چنین به سوی هدف کمالی حکیمانه الهی تحت ربوبیت و پروردگاری خدا حرکت می کند و صیرورت های پیاپی برای دست یابی به هدف متعالی دارد.(همان؛ شمس، آیات 7 تا 9؛ انشقاق، آیه 6)

از نظر قرآن، این هدایت فطری که در قالب نرم افزار هدایت گر در همه انسان ها قرار داده شده(طه، آیه 50)، همان «دین فطری» است(روم، آیه 30) که «دین قیم» و استوار است که به طور خودکار انسان را به شناختی از حقایقی می رساند که انسان می بایست با آن حقایق و استفاده و بهره گیری از آنها به سوی کمال خویش حرکت کند و آن را به دست آورد.(همان)

پس از نظر قرآن، دین فطری یا دین قیم، سنت ها و قوانین حاکم بر هستی(توبه، آیه 36) از جمله جان و جهان و جامعه انسانی است که اصول اساسی آن «عبودیت خدا» و «اجتناب از هر گونه شرک» و عبادت در چارچوب «سنت های الهی در صراط مستقیم» هدایت است.(روم، آیه 30؛ یوسف، آیه 40)

البته از نظر قرآن، بسیاری از مردم با سبب انتخاب ناروا و نادرست، به جای عبودیت خدا، یا به عبودیت نفس و طاغوت می پردازند یا در کنار عبودیت خدا، دیگران را نیز معبود قرار داده و شرک می ورزند و این گونه از چارچوب سنت های الهی صراط مستقیم خارج شده و به «فجور» به جای «تقوا» می پردازند و این گونه از صراط مستقیم دین فطری و دین قیم بیرون رفته و به جای حرکت «حنیف» گرفتار حرکت «جنیف» می شوند و به جای دست یابی به کمالات بایسته که در سایه عبودیت خدا و دین قیم به دست می آید، از کمالات دور شده و گرفتار انواع و اقسام عیوب و نواقص می شوند که موجب فراق آنان از کمالات اسمای الهی و انوار آن شده و در دوزخ ظلمات گرفتار می آیند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، دین فطری اختصاصی به انسان ندارد، بلکه همه هستی در چارچوب سنت ها و قوانین حاکم بر هستی عمل و رفتار کرده و مطیع خدا در ساختار دین فطری حاکم بر هستی هستند.(توبه، آیه 36) از همین روست که بر اساس آموزه های قرآنی، حتی حساب ماه ها و سالها در ساختار همان سنت ها و قوانین الهی یعنی دین فطری سامان یافته و هیچ آفریده ای از آن تخطی نمی کند.(همان)

از نظر قرآن، همین دین فطری همان دین «قیم» و استوار است که نه تنها خود قایم و برپا است، بلکه دیگران را نیز به استواری و قیام وادار می سازد تا جایی که اجازه نمی دهد کوچک ترین خروج از دایره عدالت انجام شود(همان)؛ زیرا کوچک ترین خروج از دایره عدالت به معنای ظلم و خروج از حق خواهد بود که هستی بر اساس آن سامان یافته است؛ زیرا خدا «حق مطلق»(فصلت، آیه 53) و هر حقی از آن نشئت گرفته است.

باید توجه داشت که از نظر قرآن، عدالت و امانت و صداقت و ایمان و مانند آنها همه از مصادیق «حق» هستند که در برابر آنها اضدادی چون ظلم، خیانت، کذب، کفر و مانند آنها قرار می گیرد که مصداق باطل است. بنابراین، وقتی سخن از اقامه عدالت در چارچوب دین فطری و دین قیم است، به این معنا است که هر چیزی در جای مناسب و حقی قرار گرفته که خدای سبحان در مقام حق مطلق برای آن قرار داده است. این قرارگیری هر چیزی در جای حق خودش همان معنای عدالت از نظر قرآن است. بنابراین، هر گونه خروج چیزی از دایره دین قیم و دین فطری به معنای خروج از حق و دایره عدالت خواهد و از مصادیق باطل و ظلم خواهد بود. در این امر هیچ فرقی میان خروج از حق و عدالت در هستی با خروج انسان از این سنت ها و قوانین حاکم نیست؛ پس اگر ماه های سال دوازده ماه است، هرگز کم و زیادتی در آن رخ نمی دهد؛ زیرا سنت الهی درباره گردش زمین به دور خورشید چنین ساماندهی شده که از دوازده برج بگذرد که هر یک از آنها ماهی از ماه های سال است. این حساب دقیق در ساختار جهان آفرینش همان «دین قیم» است که تحت سنت ها و قوانین حاکم الهی بر هستی انجام می شود و هیچ گونه ظلم و خروج از دایره حق و عدالت در آن رخ نمی دهد. در همین چارچوب خدا چهار ماه از ماه های دوازده گانه را «حرام» دانسته و احترام خاصی را در قالب تشریع و دین فطری قیم مشخص کرده است؛ زیرا این احکام خاص برای چهار ماه از سال بر اساس همان سنت ها و قوانین حکیمانه حق و عادلانه الهی است که خدا مشخص کرده است. پس همان گونه که خروج از حساب دقیق برای خورشید و ماه و زمین نیست تا ماه های سال تغییر کند؛ زیرا اگر خروجی باشد به معنای خروج از حق و عدالت و از مصادیق ظلم خواهد بود، هم چنین در امر احترام و حرمت های چهار ماه نیز نمی بایست از این سنت ها و قوانین الهی خارج شد و ظلمی را روا داشت که عین باطل و خروج از دایره حق و عدل خواهد بود.(توبه، آیه 36)

به سخن دیگر، دین قیم حاکم بر هستی با دین حاکم بر انسان هیچ فرقی ندارد؛ زیرا منشاء و خاستگاه همه آنها قوانین الهی است که بر اساس حق و عدالت سامان یافته است تا هر چیزی در این چارچوب تحت ربوبیت و پروردگاری خدا به کمال بایسته و شایسته حکیمانه اش برسد.(همان)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، دین فطری و دین قیم که بر هستی از جان و جهان و جامعه به عنوان سنت ها و قوانین حاکم است، قابل کشف برای انسان از طریق نرم افزار باطنی و نفسانی فطرت است؛ زیرا نفس انسانی در مرتبت قلب، توانایی تعقل دارد.(حج، آیه 46) این تعقل قلب به انسان کمک می کند تا حقایق را چنان که هست بشناسد و به حقایق گرایش یابد و این گونه تقوای الهی را به دست آورد که نهایت آن متاله و خدایی شدن انسان و رضایت الهی و کسب بهشت است به عنوان فلاح و رستگاری و سعادت ابدی است.(شمس، آیات 7 تا 10) از این روست که عقل در تفسیر قرآنی همان چیزی است که انسان بدان عبادت خدا می کند و بهشت را به دست می آورد؛ زیرا انسان با عقل الهی خویش به عنوان نرم افزار فطری، حقایق هستی و قوانین و سنت های الهی حاکم بر هستی از جمله وجوب عبادت خدا را در مقام شکر به دست می آورد و بدان گرایش دارد، چنان که به عدالت و صداقت و امانت و مانند آنها شناخت و گرایش دارد و نسبت به اضداد آن در مقام فقاهت و ژرف اندیشی گریزش دارد و خود را در مقام انسانیت حفظ و از سقوط باز می دارد.(حج، آیه 46؛ اعراف، آیه 179)

از نظر قرآن، انسان در مقام فطرت و تعقل می تواند دین قیم الهی حاکم بر هستی را بشناسد و بر اساس آن عمل کرده و به تقوای الهی رسیده و جزو متقین شود و رستگاری را برای خویش داشته باشد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ طه، آیه 50)

البته از نظر قرآن، شرایط سخت زندگی در «اسفل السافلین» دنیا و عصر عصاره گیری در فتنه های زندگی دنیوی که خسران است مگر به چهار عمل اصلی ایمان و عمل صالح و توصیه به حق و توصیه به صبر(عصر، آیات 1 تا 3)، خدا به انسان در مهبط زمین افزون بر نرم افزار فطری عقلی کشف دین قیم و سنت های حاکم بر هستی، نقل وحیانی را به عنوان هدایت پاداشی برای متقین به تقوای فطری داده است تا این گونه فلاح و رستگاری را برای خویش تضیمن کند.(بقره، آیات 1 تا 5 و 38)

بنابراین، از نظر قرآن، برای کشف دین قیم الهی و سنت ها و قوانین حاکم بر هستی دو طریقت عقل فطری و نقل وحیانی است که از نظر قرآن، هر دو مطابق هم هستند و به یک دیگر کمک می کنند تا انسان شناختی کامل و گرایشی تمام پیدا کند و از شرور هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی خود را در امان نگه دارد.(روم، آیه 30)

از نظر قرآن، با نگاهی به کشفیات عقل فطری و نقل وحیانی می توان دریافت هر دو ابزار کشف، ساختارهای نظام هستی و قوانین و سنت های حاکم بر آن را کشف می کند و قابل اعتماد است؛ البته به شرط آن که قلب سالم باشد و نقل معتبر؛ زیرا قلب ممکن است مختوم و مطبوع شده و گرفتار وارونگی در شناخت و گرایش گردد؛ یا نقل به دست عالمان غیر متقی، گرفتار تحریف یا کتمان می شود.(بقره، آیات 7 تا 25 و 159)

بر اساس گزارش های قرآنی، عقل فطری و نقل وحیانی، به این حقیقت دست می یابد که قوانین و سنت های الهی حاکم بر هستی، چنان مطابق هم و مکمل یک دیگر هستند که انسان مومن و متقی در چارچوب این «حدودالله» می تواند به کمالات بایسته و شایسته خویش برسد. از همین روست که رابطه و نسبت تنگاتنگی و موثری میان «ماه مبارک رمضان» با «روزه» و نیز ماه ذی الحجه و ایام معدودات آنها با انجام مناسک عبادی حج و کسب تقوای الهی است.(بقره، آیات 183 تا 187؛ 196 و 197 و 202)

انسان علیه دین قیم و فطری

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، دین قیم که همان قوانین و سنت های حاکم بر هستی بر اساس مشیت حکیمانه و اهداف و حکمت های ربوبی الهی و بر مدار و محور حق و عدالت است، از سوی غیر انسان و جن به طور کامل مراعات می شود تا جایی که هیچ گونه فطور و خللی در نظام هستی نمی توان پیدا کرد؛ زیرا هر چیزی در جای مشخص و معین خود به طور کامل قرار گرفته و «قیام» هر چیزی براساس همان دین قیم است(توبه، آیه 36)؛ زیرا غیر انسان و جن هماره مطیع قوانین حق و عدالت بوده و دین قیم و فطری را به طول کامل اقامه می کند و تحت ربوبیت الهی و هدایت فطری به کمال بایسته خویش می رسد.(همان؛ طه، آیه 50) از همین روست که همه هستی غیر انسان و جن، مطیع امر الهی بوده و در چارچوب دین قیم و فطری و سنت ها و قوانین حق و عادلانه آن عمل و رفتار می کنند و هرگز عصیان نمی ورزند و ظلمی روا نمی دارند.(طوعا)

البته از نظر قرآن، انسان و جن نیز که برای عبودیت الهی آفریده شده(ق، آیه 56) تا در حرکت صراط مستقیم هدایت فطری دین قیم به کمالات بایسته و شایسته خویش برسند(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 9) و انسان با این حرکت خویش به مظهریت اسمای الهی رسیده و در مقام خلافت الهی قرار گیرد تا در همه هستی در مقام خلافت تصرفات تکوینی داشته باشد(بقره، آیات 30 تا 33)، با این همه به سبب اراده قوی و استنثایی و حق انتخاب میان کفر و ایمان و شکر و کفران(انسان، آیه 3) می تواند نفس مستوی و معتدل(شمس، آیه 7؛ انفطار، آیه 7) را با «فجور» و دریدگی نسبت به قوانین و سنت های الهی حاکم بر هستی(شمس، آیات 7 تا 10) و خروج از دایره حق و عدل و طغیان و عصیان ورزی بر اساس «جهول و ظلوم»(احزاب، آیه 72) نفس معتدل و مستوی خویش را «دسیسه» و دفن کرده و با تغییرات نادرست توانایی فطری شناختی و گرایشی خویش را مختوم و مطبوع سازد تا جایی که ناتوان از شناخت حق و عدل و مصادیق دیگر حق و ناتوان از گرایش به سوی حق و مصادیق آن شده و به سوی باطل و مصادیق آن از جمله ظلم و سنت شکنی و فسق و فجور و کفر و عصیان برود و از دایره رشد عقلی خارج شود و به جای محبت به خدا و ایمان به آخرت، کفر و فسوق و عصیا ن را در پیش گیرد و این گونه از دایره انسانیت به دایره حیوانیت و پست تر سقوط کند و انوار اسمای الهی را در خویش به ظلمت تبدیل نماید.(شمس، آیات 7 تا 10؛ حجرات، آیه 7؛ اعراف، آیه 179؛ بقره، آیات 7 تا 25)

از نظر قرآن، کسی که در چارچوب دین قیم و دین فطری عمل می کند، در صراط مستقیم عبودیت به سوی کمالات می رود تا جایی که هماره بر حق و مصادیق آن چون عدالت و صداقت و ایمان است و هرگز کفر و شرک و ظلم نمی ورزد؛ در حالی که اهل فجور گرفتار انواع باطل از جمله ظلم علیه خدا و خود و دیگران می شوند و راه خدا را می بندند و در دره ظلمات سقوط می کنند.(روم، آیات 30 و 41 تا 45)

بر اساس گزارش های قرآنی، کسی که بر دین فطری و دین قیم است و استقامت در این صراط مستقیم حنیف دارد، در چارچوب حق، خالصانه و مخلصانه به عبادت خدا می پردازد و به دور از هر گونه شرک یعنی «حنیف» بودن است و تمام تلاش خویش را دارد تا در چارچوب دین فطری عقلی و سپس دین وحیانی نقلی تفصیلی، به اقامه نماز و پرداخت زکات توجه خدا نماید؛ زیرا آن را دین قیم می داند که او را به کمال بایسته و خلافت الهی در مقام مظهریت اسمای الهی و دارنده انوار ولایت اسلام و ایمان می رساند.(بینه، آیه 5؛ روم، آیه 3)

این در حالی است که اهل فجور گرفتار دین «جنیف» شده و به شرک رو می آورند و بر خلاف حق و حقیقت  وعدالت ، به خدا و خود ظلم می کنند و خلاف فطرت عمل و رفتار کرده تا جایی که خود را به ظلمات با دفن و دسیسه نورالله اسمای الهی می کشانند ودر دوزخ ظلمات و آتش ناری آن به جای نور جاودانه می سوزند.(بینه، آیه 6)

از نظر قرآن، اهل فجور در هر چیزی خلاف حق و عدالت گام برداشته و با ظلم و خروج از دایره قوانین حاکم بر هستی تلاش می کنند تا حق و حقیقت را بپوشانند یا به دست فراموشی سپارند و با بازی در دین و حتی قوانین ثابت و قیم و استوار در هستی از جمله داستان ماه های سال، کفر خویش را تشدید کرده و مخالفت و عصیان و فسوق خویش را به اوج رسانند.(توبه، آیات 36 و 37)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اهل کفر و فجور که به دین قیم و دین فطری الهی پشت کرده اند، چون نمی توانند از ذات و ذاتیات خویش خارج شوند و سنت ها و قوانین حاکم بر هستی را «تبدیل» کرده  وچیزی دیگر را جایگزین آن سازند، خواسته  وناخواسته بر اساس سنت الهی می بایست «عبودیت» و عبادت داشته و عبد باشند و هرگز نمی تواند در مقام «مولویت» اصلی و استقلالی قرار گیرند؛ از همین روست که اگر خدا را عبادت نکنند، می بایست هواهای نفسانی خویش را مالوه و معبود قرار دهند و به عبادت آن بپردازند(جاثیه، آیه 23)، یا آن که خدایان باطلی را بر اساس توهم و تخیل خویش بسازند و به عبادت آنها مشغول شوند که هیچ دلیل عقلی بر الوهیت آنان نیست؛ زیرا چنین معبودانی جز اسمای توخالی به مسما نیستند.(یوسف، آیه 40)

به سخن دیگر، انسان نمی تواند اصل عبودیت را از خود دور سازد؛ زیرا برای عبودیت آفریده شده است.(ق، آیه 56) پس اگر به عبودیت خدای یکتا و یگانه نپردازد و بر اساس دین قیم و فطری عمل نکند که صراط مستقیم اسلام و شرایع آن است، می بایست برای خویش جایگزینی برای خدا قرار دهد که به عبادت او بپردازد. چنین خدایی که ساخته و پرداخته انسان کوردل است، چیزی جز خدایان باطل بی معنا و بی هویت و نام های بی مسمی نیست.(یوسف، آیه 40) در حالی که انسان مومن متقی بر اساس دین قیم و فطری به همان خدا می پردازد و عبودیت و بندگی را در برابر او به تمام معنا به نمایش می گذارد.

از نظر قرآن، فطرت الهی انسان خواه و ناخواه دنبال بندگی می رود، خواه بندگی هواهای نفسانی یا طاغوت و از خدایان باطل؛ زیرا تبدیلی در فطرت الله و سنت های الهی نیست و اگر کسی نخواهد خدا پرست باشد، خود پرست یا شیطان پرست می شود و خدایان باطلی را جایگزین خواهد کرد. پس هرگز ترک عبودیت خدا به معنای آزادی مطلق در ساختار دریدگی و فجور نیست، بلکه عبودیت از خدای یکتا را جایگزین عبودیت خدایان و اربابان متفرق خواهد کرد.(روم، آیه 30؛ یوسف، آیات 39 و 40)

این در حالی است که مومن با عبودیت خدا در ساختار دین فطری و دین قیم و سنت های حاکم بر هستی، از غیر خدا جدا شده و انابه و بریده می گردد و با تقوای الهی و برپایی نماز برای خدا، خود را به خدا می رساند و خدایی می شود و مظهریت در ربوبیت را به دست می آورد و خلیفه الله می شود.(روم، آیات 30 و 31؛ بقره، آیات 30 تا 33 و 137)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا