اعتقادی - کلامیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنی

رفتارهای جاهلانه از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

جهل گاه نقیض عقل و گاه نقیض علم است. بنابراین، جاهل گاه به معنای بی خرد و گاه دیگر به معنای نادانی است که علم و دانایی ندارد؛ پس کاری را انجام می دهد که نمی بایست انجام دهد یا اعتقاد به چیزی دارد که ریشه در حقیقت ندارد؛ این گونه است که رفتارهای جاهلانه هماره به ضرر شخص و دیگران تمام می شود؛ زیرا این عقل و علم است که انسان را در مسیر درست هدایت کرده و به مقصود و مقصد می رساند.

از آموزه های وحیانی قرآن، رفتارهای مبتنی بر اموری چون «بغیر علم»، «لایعلم»، «لیس لهم علم» و مانند آنها بزرگ ترین مشکلات دنیوی و اخروی را برای انسان رقم می زند و سعادت دنیوی و اخروی ابدی او را به مخاطره می افکند.

البته از نظر قرآن، این «بغیر علم» را نمی توان با «ظن» و گمانه جبران کرد؛ زیرا «ان الظن لایغنی عن الحق شیئا؛ ظن انسان را به حق نمی رساند» و ظنون خود نوعی نادانی است که نمی توان بر پایه آن به حق و حقیقت رسید. بنابراین، یکی از مهم ترین وظایف پیامبران آموزش علمی مردمان در همه سطوح و تعلیم ایشان است تا از نادانی برهند و دانایی برسند و حقیقت را به دست آورند و رفتارهایی مبتنی بر علم و دانایی و دانش داشته باشند.

به سخن دیگر، مبارزه با جهل و نادانی در دستور کار پیامبران قرار گرفته است؛ زیرا رفتارهای جاهلانه انسان را از سعادت دنیوی و اخروی محروم می کند و به شقاوت می کشاند. بی گمان شناخت آثار جهالت و بسترهای ایجادی آن می تواند ما را به ارزش علم و دانش آگاه سازد و کاری کنیم تا نور علم الهی در قلوب ما بتابد و از آثار و پیامدهای جهالت و نادانی برهاند.

آثار زیانبار جهالت و نادانی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، جهالت علمی می تواند انسان را در زندگی دنیوی و اخروی به کارها و رفتارهایی سوق دهد که چیزی جز زیان و خسارت و شقاوت نیست. رفتارهای جاهلان بسیار خطرناک برای خود ایشان و جامعه انسانی است؛ زیرا این رفتارها علیه حق و حقیقت بوده و گرایش به باطل دارد و آثار باطل را بر آن مترتب می سازد.

از نظر قرآن، مهم ترین آثار زیانبار جهالت علمی امور زیر است:

  1. احساس امنیت کاذب و خیالی: از نظر قرآن، یکی از آثار جهالت علمی و نادانی این است که شخص احساس امنیت در جایی می کند که نمی بایست احساس امنیت بکند. چنین شخصی همانند کودکی است که از خطر اموری چون آتش، برق گرفتگی، تصادف در خیابان و مانند آنها نمی هراسد؛ زیرا از نظر عقلی و علمی به چنان بلوغی نرسیده تا خطرات را بشناسد و از آن اجتناب و پرهیز کند؛ این گونه است که بی محابا با آنها مواجه می شود و به خود زیان و دیگران زیان می رساند. از نظر قرآن، احساس امنیت کاذب و خیالی مشرکان در پناه بتان، زاییده همین جهالت علمی آنان است؛ زیرا اگر می دانستند که بتان هیچ پایگاه امنیتی برای آنان نیستند، هرگز بدان ها پناه نمی جستند و احساس امنیت نمی کردند؛ اما به سبب همان «لایعلمون» و جهالت علمی است که به آنها پناه می جویند و در سایه آن احساس امنیت کاذب می کنند؛ در حالی که هیچ امنیتی برای آنان در سایه بتان نیست.(انعام، آیه 81)
  2. اختلاف: از نظر قرآن، بسیاری از اختلافات در میان مردمان در خصوص امور اعتقادی یا کنش ها و واکنش های رفتاری زاییده جهل علمی و نادانی است. از نظر قرآن، بسیاری از قضاوت های مردم در امور اعتقادی و غیر اعتقادی ریشه در جهالت علمی دارد؛ از این رو، با هم درگیر می شوند؛ زیرا اگر علم و دانشی در امری داشتند دیگر جایی برای مجادله و اختلاف نیست؛ اما چون زندگی را بر پایه «شک» علمی می گذارند و به احتمالات در امری بسنده می کنند و به دنبال علم نمی روند، هماره با هم اختلاف می کنند و به درگیری کلامی و غیر کلامی رو می آورند.(نساء، آیه 157) در حقیقت از نظر قرآن، مردمان حتی در بسیاری از امور بر اساس «ظن» عمل نمی کنند، بلکه به کوچک ترین احتمالات در چارچوب «شک» بسنده کرده و به قضاوت می پردازند و با هم درگیر می شوند. به عنوان نمونه تنها بر پایه شک است که به یک دیگر تهمت های گوناگونی از دزدی و زنا و مانند آن می زنند و با هم اختلاف و درگیر می شوند. این در حالی است که در بسیاری از امور حتی به ظنون قوی نمی بایست اکتفا کرده و به احتمالات قوی بسنده ننمود، بلکه می بایست تا زمانی که «علم» تحقق نیافته هیچ گونه کنش و واکنش و موضع گیری نداشت. از نظر قرآن، بسیاری از مردم درباره اموری با هم اختلاف می کنند که هیچ کدام از آنها دلیل قطعی علمی برای اثبات یا نفی مدعای خویش یا دیگری ندارند و تنها «رجما بالغیب» و تیری در تاریکی انداختن، سخنی و حکمی را بیان می کنند که هیچ اساس و پایه علمی ندارد.(همان؛ کهف، آیه 22)
  3. ارزش گذاری باطل: از نظر قرآن، بسیاری از مردم بی آن که «علم» در امور داشته باشند، به ارزش گذاری می پردازند؛ در حالی که لازمه قضاوت و داوری و ارزش گذاری خواه اثباتا خواه نفیا می بایست بر اساس علم و دانش باشد. به عنوان نمونه از نظر قرآن، ارزش گذاری درباره مردمان بر اساس متاع دنیوی از مال و منال، یعنی ثروت و قدرت نمی بایست انجام شود؛ زیرا دارایی و عدم دارایی اشخاص به معنای کرامت یا اهانت نیست(فجر، آیات 15 تا 17)، بلکه ملاک ارزش گذاری انسان ها چیزی جز تقوای الهی نیست(حجرات، آیه 13)؛ اما از آن جایی که مردم نسبت به حقایق هستی علم و دانشی ندارند، بر اساس جهالت علمی به دسته بندی مردمان می پردازند و گروهی را اهل شرافت و کرامت و گروهی دیگر را پست و رذل می شمارند؛ زیرا از نظر آنان ثروت و قدرت معیار و ملاکی برای ارزش گذاری انسان ها است؛ در حالی که اگر عقل داشته باشند و عالم بودند، می دانستند که در نزد خدا ارزش انسان به مال و منال و قدرت و ثروت نیست، بلکه به اموری است که در چارچوب عهد الهی و تقوای الهی معنا و سامان می یابد.(هود، آیات 27 و 29؛ نحل، آیه 95)
  4. تعجب بی جا: از نظر قرآن، جاهلان نادان هنگامه مواجه با اموری دچار تعجب و شگفتی می شوند که اصلا جایی شگفتی و تعجب نیست. البته فرقی نمی کند که این تعجب و شگفتی و استبعاد از سوی انسانی یا جنی یا حتی فرشتگان انجام شود، بلکه هر کسی که جهالت علمی داشته باشد ممکن است در اموری گرفتار این وضعیت شود؛ چنان که بر اساس گزارش های قرآنی، فرشتگان به سبب «عدم علم» نسبت به حقیقت آفرینش انسان و برتری او در میان مخلوقات تا جایی که بتواند در مقام خلافت الهی قرار گیرد، موجب شد تا آنان به تعجب به امر خلافت انسانی بنگرند و حتی به اعتراض برخیزند و قرار گیری انسان در جایگاه خلافت را بعید بشمارند، در حالی که اگر آنان به حقیقت مقام انسان و «علم الاسماء» آگاهی داشتند هرگز دچار تعجب و شگفتی از مقام انسان و خلافت او نمی شدند و زبان به اعتراض نمی گشودند و مقام خلافت برای انسان را بعید نمی شمردند؛ اما «لا تعلمون» و عدم علم آنان موجب شد تا چنین واکنشی نسبت به اخبار خدا در باره خلافت انسان داشته باشند.(بقره، آیه 20) پس همین تعجب بی جا و شگفتی و استبعاد را می توان در هر آفریده ای که جهالت علمی داشته باشد، ردگیری کرد، چنان که بسیاری از مردم تنها به سبب جهالت علمی، «رجعت» انسان و معاد را انکار می کنند و آن را بعید می شمارند.(ق، آیات 2 و 3)
  5. توقعات بی جا: از نظر قرآن، یکی از عوامل اصلی در ایجاد انتظارات و توقعات بی جا را می بایست در جهالت علمی افراد جست؛ زیرا وقتی شخص به حقایق علم نداشته باشد و جایگاه خویش یا دیگری را نداند و نشناسند، برای خود چیزهایی را می خواهد مستحق آن نیست. به عنوان نمونه کسانی که جاهل علمی هستند بی توجه به حقیقت مقام خویش و مقام الهی، خواهان تکلم خدا با ایشان یا معجزه خاص برای خودشان می شوند(بقره، آیه 118) یا از پیامبران می خواهند تا در امتیازبخشی به افراد جامعه بر اساس معیارهای مادی دنیوی ایشان یعنی قدرت و ثروت عمل کند و ثروتمندان و قدرتمندان را حفظ کرده و مومنان فقیر و پست و فاقد امتیازات اجتماعی دنیوی را طرد کنند.(هود، آیات 27 و 29) از نظر قرآن، ریشه این توقعات بی جا و نوعی تکبر و استکبار را می بایست در جهالت علمی ایشان جستجو کرد که مقام و منزلت خویش را نمی شناسند و نسبت به معیارهای الهی جاهل و نادان علمی هستند.
  6. استهزاء: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، یکی از پیامدهای زیانبار جهالت علمی در رفتار اجتماعی، استهزاء دیگران نسبت به افکار و رفتار ایشان است.(بقره، آیه 67) از نظر قرآن، وقتی افراد نسبت به علل و عوامل افکار و رفتار دیگران جهالت علمی داشته باشند، به استهزاء می پردازند، در حالی که می بایست به جای استهزاء دنبال فهم و درک علل و عوامل آن افکار و رفتار بود. به عنوان نمونه، وقتی حضرت موسی(ع) فرمان می دهد تا برای شناسایی قاتل، گاوی ذبح شود، یهودیان به جای آن که به دنبال فهم علمی علل و عوامل این فرمان باشند، گمان کردند که حضرت موسی(ع) ایشان را دست انداخته و به سخریه گرفته است؛ در حالی که آن حضرت (ع) به حکم الهی برای اقامه حق از طریق معجزه بر آن بود تا از طریق ذبح گاو و بهره گیری از خون آن برای زنده کردن مقتول استفاده کند تا هم معجزه ای را به نمایش گذارد و هم قاتلی را رسوا سازد؛ اما یهودیان گمان کردند که آن حضرت(ع) از روی جهالت عقلی و علمی چنین درخواستی را مطرح کرده است.(همان) پس اگر انسان به حقایق هر امری علم بیابد، نه احساس می کند که بازی خورده و نه دیگران را متهم به استهزاء می کند و نه استهزا می کند. به سخن دیگر، ریشه استهزاء دیگران یا احساس سخریه گرفته شدن را می بایست در جهالت عقلی و علمی دانست. پس حضرت موسی(ع) با فرمان خویش در صدد تمسخر و سخریه و استهزاء یهود نبود؛ زیرا اگر چنین رفتاری را داشت، ریشه در جهالت عقلی و علمی او داشت که ایشان خود آن را نفی کرده و می گوید به خدا پناه می برم که از جاهلین باشم که با دستورها و فرمان بی پایه بخواهم شما را به تمسخر و استهزاء بگیرم.(همان) از نظر قرآن، اگر گروهی نسبت به آیات الهی رویه استهزاء و تمسخر را در پیش می گیرند، ریشه آن را می بایست در همان جهالت علمی و «بغیر علم» آنان دانست.(لقمان، آیات 2 و 6) پس هر گونه رفتار تحقیر آمیز و در پیش گرفته رویه سخریه و استهزاء ریشه در جهالت عقلی و علمی دارد؛ زیرا اگر کسی علم داشته باشد چنین رفتاری را در پیش نمی گیرد.(همان)
  7. اشتباهات و محاسبات باطل: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، جهالت علمی ریشه اشتباهات و محاسبات باطل است.(بقره، آیه 273) به عنوان نمونه اگر کسی حقیقت احوالات انسان ها را نداند و تنها بر اساس ظواهر حکم و قضاوت کند، ممکن است از «تعفف» و عفت افراد نیازمند، به اشتباه گمان کند که آنان نیازمند نیستند و به آنان کمک و احسانی نداشته باشد؛ در حالی که آن افراد نیازمند تنها به سبب عفت و صیانت نفسانی، درخواست هایی خویش را همانند «سائلان» مطرح نمی کنند و دست به سوی این و آن دراز نمی نمایند.(همان) در حقیقت جهل علمی انسان نسبت به دیگران می تواند موجبات اشتباه و نیز محاسبات باطل شود و کسی را بی نیاز بدانید که بی نیاز نیست و شما تنها به حسب ظاهر احوال ایشان آنان را جزو بی نیازان محاسبه کرده اید.(همان)
  8. اضلال دیگران: جهالت علمی خود موجب ضلالت و گمراهی است، اما می تواند بسیار خطرناک تر باشد؛ زیرا می تواند دیگران را نیز به سوی اضلال و گمراهی بکشاند؛ زیرا از نظر قرآن، عامل اساسی اضلال دیگران، همین جهالت علمی است که در افراد گمراه وجود دارد و آنان به سبب پیروی از هواهای نفسانی و عدم بهره گیری از علم، خود و دیگران را به ضلالت و گمراهی می کشانند و جامعه ای را به فساد متبلا می سازند.(انعام، آیات 119 و 144؛ نحل، آیه 25؛ لقمان، آیه 6) البته از نظر قرآن افرادی که نصیبی از علم بهره اند ممکن است تنها به سبب گرایش های مادی از همان «خرده علم» خویش برای گمراهی دیگران بهره برند. از این روست که خطر عالمان دارای «خرده علم» که گرفتار دنیاپرستی می شوند بسیار خطرناک تر از دیگران است(نساء، آیه 44)؛ زیرا آنان دزدان به چراغ هستند.
  9. اعتراض به احکام شریعت الهی: از نظر قرآن، بی خردان سفیه که سبک مغز هستند به سبب عدم برخورداری از علم نسبت به احکام شریعت اعتراض می کنند و به نقد و انتقاد از احکام الهی می پردازند.(بقره، آیه 142) البته باید توجه داشت که از نظر قرآن، کسی که سفیه است به سبب همان فقدان بهره گیری از عقلانیت، ناتوان از درک علمی و فهم حقایق است؛ بنابراین، جهالت عقلی آنان یعنی همان سفاهت ایشان موجب می شود تا دنبال علم نروند و بر اساس همان معیارهای جاهلی و نادانی عمل و رفتار کرده و به خرده گیری نسبت به احکام شریعت بپردازند و انتقاد و نقد بر آن روا دارند.(همان)
  10. اعراض از حق: از نظر قرآن، اکثریت کسانی که از حق اعراض می کنند، کسانی هستند که حق را نمی شناسند و نسبت به آن علم ندارند.(انبیاء، آیه 24) البته از نظر قرآن، برخی از افراد که از حق اعراض می کنند، نه به سبب «فقدان علم» بلکه به سبب اموری دیگر چون هواهای نفسانی، علو و برترجویی یا ظلم و مانند آنها است؛ زیرا برخی افراد نسبت به حقیقت به مقام یقین صد درصد می رسند و به سبب معجزات و بصائر الهی به علم قطعی و شهودی دست می یابند، ولی به سبب امور دیگری از آن اعراض کرده و به جحد و انکار آن می پردازند.(نمل، آیه 14) البته چنان که گفته شد برخی از مردم نیز که گمراه می شوند و دیگران را گمراه می کنند، کسانی هستند که هواهای نفسانی را با جهالت علمی جمع کرده اند.(انعام، آیه 119)
  11. اعراض از اسلام و دین حنیف ابراهیمی: از نظر قرآن، ریشه اعراض از اسلام و دین حنیف ابراهیمی که بر اساس هدایت فطری تکوینی و عقلانیت قلب سلیم است، سفاهت عقلی و جهالت علمی است.(بقره، آیه 130) بنابراین، کسانی که با اسلام درگیر می شوند و نسبت به آن اعراض دارند، از دو جهت جهالت عقلی و جهالت علمی رنج می برند؛ زیرا جهالت عقلی یعنی همان سفاهت و سبک مغزی آنان به ایشان اجازه نمی دهد تا حقایق را چنان که هست دریابند و درک و فهم کرده و به سوی آن گرایش یابند.
  12. افترا به خدا: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، بسیاری از افترائاتی که به خدا نسبت داده می شود ریشه در جهالت علمی یا عقلی دارد. بر همین اساس، افترا به خدا درباره احکامی چون امر الهی به فحشاء(اعراف، آیه 28) یا قلمداد کردن فرشتگان به عنوان دختران خدا(زخرف، آیات 19 و 20؛ نجم، آیات 27 و 28) یا نسبت دادن فرزند به خدا(انعام، آیه 100؛ یونس، آیه 68؛ کهف، آیات 4 و 5) و مانند آنها همگی ریشه در جهالت عقلی و علمی دارد؛ زیرا از نظر قرآن، بسیاری از این اتهامات به خدا تنها برای «تخرص»(زخرف، آیه 20) یا «ظن»(نجم، آیه 28) و فاقد ریشه های علمی و به تعبیر قرآن «بغیرعلم»(انعام، آیه 100) است.
  13. اقدامات نسنجیده: از نظر قرآن، جهالت علمی یکی از مهم ترین عوامل در اقدامات نسنجیده فردی و اجتماعی است تا جایی که به سبب فقدان علم ممکن است جنگ و خونریزی پیش آید و به سبب اخبار ظنی یا دروغین انسان به کارها و اقدامات دست زند که پیشمانی نیز سودی نداشته باشد.(حجرات، آیه 6) به عنوان نمونه خدا بیان می کند ممکن است فاسقی خبری بیاورد که احتمال حقیقت و واقعیت در آن باشد، اما عاقل کسی است که به خبر اکتفا نکند و به تحقیق و تبیین بپردازد تا حقیقت روشن نشده هیچ اقدامی نکند؛ زیرا اگر به همان خبر غیر علمی بسنده کند ممکن است اقداماتی داشته باشد که نتوان آثار و پیامدهایش را جبران کرد.(همان) بنابراین، ریشه اقدامات نسنجیده را می بایست در جهالت علمی افراد جست.
  14. انحراف جنسی: از نظر قرآن، ریشه انحرافات جنسی به ویژه هم جنس گرایی و بی بند و باری جنسی، جهالت عقلی و علمی است؛ زیرا کسانی که از عقل فطری و هدایت های آن بهره مند نیستند، فاقد تعقل و تفقه و درک و فهم نسبت به امور هستند و رفتارهایی را در پیش می گیرند که بیرون از دایره اصول علمی و اخلاقی است. از این روست که خدا منحرفان جنسی را گرفتار جهالت عقلی و علمی می داند.(یوسف، آیه 33؛ نمل، آیه 55)
  15. انحصارطلبی و نفی ارزش های دیگران: انسان های جاهل و بی خرد و نادان، گرفتار نوعی تکبر و خودبرتربینی هستند؛ از این روست که به نفی ارزش های دیگران می پردازند و همه چیز از خیر و خوبی را منحصر در خویش و برای خویش می پسندند. بنابراین، عقاید و رفتارها و ارزش های دیگران را نفی کرده و جز به عقاید و رفتارهای خویش بهایی نمی دهند. این گونه است که یهودیان و مسیحیان بر اساس «عدم علم» هر یک به تنهایی برای ارزش های شرایع خویش باور داشته و بهشت را برای خویش می دانند و به نفی ارزش های دیگران می پردازند.(بقره، آیه 113)
  16. انکار معاد: از نظر قرآن، جهل مردمان نسبت به حقایق و حقانیت آفرینش(دخان، آیات 38 و 39)، جهل به قدرت الهی در آفرینش و خلقت(اسراء، آیه 99)، جهل به عوالم و نشئات دیگر غیر از عالم ماده و دنیا(جاثیه، آیات 24 تا 26) و جهل نسبت به بعثت و رستاخیز(نمل، آیه 38) و مانند آنها از مهم ترین عوامل انکار معاد و رستاخیز است.
  17. بت پرستی: انسان به طور فطری گرایش به عبادت دارد و دنبال معبود می رود؛ زیرا برای عبادت آفریده شده است(ذاریات، آیه 56)؛ اما به سبب جهالت عقلی و علمی به جای پرستش معبود واقعی یعنی خدا، دنبال معبودهای باطل و دروغین می رود و مثلا بتان یا جنیان و مانند آنها را می پرستد.(اعراف، آیات 138 و 139؛ حج، آیه 71؛ زخرف، آیه 20) بسیاری از معبودهای دروغین از بتان و هواهای نفسانی و جنیان و فرشتگان و انسانها و مانند آنها، خدایانی دروغینی است که انسان به سبب جهالت و فقدان علم و بر اساس گمانه زنی(زخرف، آیه 20)، پیروی از ظنون یا هواهای نفسانی(نجم، آیات 19 تا 23) آنها را مورد پرستش قرار می دهد و از صراط مستقیم عبودیت خدا و سعادت ابدی دور می شود.
  18. بدعت در دین: بدعت نوآوری در دین و ادخال چیز غیر دینی به نام امر دینی، ریشه در جهالت عقلی و علمی دارد. از این روست که کسانی که نسبت به دین جهل دارند، اموری را به دین و خدا نسبت می دهند که خدا و دین از آنها پاک منزه است. بسیاری از احکام در باره حیوانات و چارپایان(مائده، آیات 103 و 104؛ انعام، آیات 140 تا 148) و نسبت های دروغین به خدا از جمله امر الهی به فحشاء (اعراف، آیه 28) همگی ریشه در جهالت دارد که بر اساس گمانه زنی و پیروی از ظنون به دین نسبت داده شده است.(همان)
  19. بی ادبی و ناسزاگویی: از نظر قرآن، بی ادبی در گفتار و رفتار و ناسزاگویی و دشنام ریشه در جهالت افراد دارد؛ زیرا کسی که از عقل فطری و اصول هدایت الهی فطری تکوینی بهره ای برده باشد، هرگز بی ادبی و ناسزاگویی ندارد، بلکه با همگی با ادب و سلام و سلامت رفتار می کند.(فرقان، آیه 63؛ قصص، آیه 55)
  20. بی ایمانی: از نظر قرآن، ریشه بی ایمانی را می بایست در جهالت عقلی و علمی یافت؛ زیرا اگر کسی به حقایق هستی علم و دانش یابد عقل فطری و نقل وحیانی او را به سوی ایمان هدایت می کند و به ارزش های ایمان به خدا و آخرت وافق می گردد و دل و جان به دین و ایمان می سپارد.(بقره، آیات 102 و 103) از نظر قرآن، این سفاهت و خردی و سبک مغزی منافقان است که آنان را از ایمان آوری حقیقی باز می دارد و کارهایی را انجام می دهند که ریشه در سفاهت و بی خردی دارد و در همان حال گمان می کنند که آنان عاقل و خردمند هستند و مومنان سفیه و بی خرد؛ زیرا آنان مردمانی بی شعور و بی ادراک نسبت به حقایق هستند.(بقره، آیات 8 تا 13)
  21. بی تقوایی: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همان گونه بی خردی و جهالت عقلی و علمی موجب می شود تا شخص از ایمان آوری اجتناب کند، هم چنین همین امر موجب می شود تا به حدود الهی علم نیافته و بدان اعتقاد و ایمان نیاورده و بی تقوایی پیشه کند؛ در حالی که اگر علم به حقایق داشتند می دانستند که ایمان و تقوا برترین و ارزشی ترین سرمایه انسان و خیر مطلق است.(بقره، آیات 102 و 103)
  22. بی صبری و اعتراض گری: از نظر قرآن، علم و خبر نسبت به حقایق موجب می شود تا انسان صبر پیشه گیرد و شکیبایی ورزد و جزع و فزع و اعتراض نکند؛ اما کسی که فاقد علم و خبر نسبت به امری باشد در برابر شرایط سخت و دشوار صبر نمی ورزد و زبان به اعتراض می گشاید؛ چنان که حضرت موسی(ع) به سبب فقدان خبر و علم نسبت به اعمال و رفتار حضرت خضر(ع) صبر را کنار گذاشت و زبان به اعتراض گشود.(کهف، آیات 68 تا 82)
  23. پذیرش ولایت غیر خدا: از نظر قرآن، ولایت مطلقه تنها برای خدا و مظاهر اتم و اکمل اسمایی او از معصومان(ع) و تالی تلو ایشان است. بنابراین، هیچ کسی را بر دیگری ولایتی نیست مگر به مظهریت؛ اما کسانی که علم به حقایق ندارند، به جای ولایت الهی و مظاهرش، گرفتار پذیرش ولایت غیر خدا می شوند و این گونه بنیاد فکر و عمل خویش را بر تارهایی چون خانه عنکبوت سوار می کنند که بی بنیاد یا سست بنیادتر از آن نیست.(عنکبوت، آیه 41)
  24. پشیمانی: از نظر قرآن، جهالت انسان را به انجام کارهایی وا می دارد که نهایت و عاقبت آن پشیمانی و ندامت است که در بسیاری از موارد این ندامت نیز سودی ندارد؛ چنان که عمل بر اساس خبر فاسق بدون تحقیق و تبیین و بررسی علمی موجب می شود که انسان حتی به جنگ یا قتل کسی یا گروهی برود که آن خبر چیزی جز دروغ یا ظن نبوده است.(حجرات، آیه 6)
  25. تحقیر دیگران: بسیاری از مردم نسبت به دیگران به سبب جهالت عقلی یا علمی رفتاری ناخوشایند بلکه تحقیر آمیز در پیش می گیرند؛ زیرا اگر شخص نسبت به دیگری علم داشته و شخصیت او را بشناسد هرگز به خود اجازه نمی دهد که نسبت به آنان رفتار تحقیر آمیز داشته باشد. از نظر قرآن، رفتار منافقان نسبت به پیامبر(ص) و تحقیر ایشان و ذلت خواهی نسبت به آن حضرت(ص) ریشه در جهالت آنان نسبت به منشاء و خاستگاه عزت دارد که خدا است.(منافقون، آیه 8) تحقیر علامه طباطبایی توسط دوچرخه سوار یا تحقیر و اهانت مالک اشتر توسط یکی از بازاریان کوفه، ریشه در همین جهالت آنان نسبت به مقام و منزلت علمی و اجتماعی و الهی این افراد داشته و دارد.
  26. ترک جهاد و اعمال عبادی: از نظر قرآن ترک جهاد و خانه نشینی بلکه ترک هر عمل عبادی به سبب جهل عقلی و علمی افراد نسبت به آثار و برکات آن عمل دارد؛ زیرا دلهایی که به سبب گناه، سلامت فطرت خویش را از دست داده و «مطبوع» شده است، نمی تواند درک فقیهانه ای از جهاد و آثار و برکات آن داشته باشد.(توبه، آیه 93) بنابراین، اگر شخصی نسبت به اعمال عبادی و احکام شریعت بی توجهی یا کم محلی می کند، ریشه این رفتار را می بایست در جهالت عقلی یا علمی او دانست؛ چنان که بسیاری از مردم نسبت به مساله نماز و حجاب و خمس و زکات و آثار و برکات آن جهالت علمی یا عقلی دارند که بدان اهتمام نمی ورزند؛ زیرا اگر علم به آثار آن داشته باشند، هرگز به خود اجازه نمی دهند که این احکام شریعت را نادیده بگیرند و از کنار آن به سادگی بگذرند.
  27. تشبیه خدا: از نظر قرآن، خدا «مثل» ندارد؛ بنابراین، کسی را نمی تواند یافت که مثل خدا باشد و خدا را بدان تشبیه یا تمثیل کرد. پس کسانی که خدا را به موجودی یا موجوداتی تشبیه کرده و برایش مثال می آورند، این تشبیه گری آنان ریشه در جهالت و نادانی علمی دارد.(نحل، آیه 74)
  28. تطیر و فال زدن: از نظر قرآن، امور خرافی که در جامعه بشری چون فال زدن و تطیر به پرندگان زدن ریشه در جهالت و فقدان علم دارد(اعراف، آیه 131)؛ زیرا اگر می دانستند که هر چیزی براساس حکمت و مقدراتی انجام می شود و پرواز پرندگان و مانند آنها هیچ تاثیری در نفی و اثبات یا وقوع و عدم وقوع رخدادها و امور ندارد، هرگز به چیزی تفال نمی زدند و دنبال تطیر به پرندگان نمی رفتند.(همان)
  29. تعصبات: ریشه تعصبات باطل و خرافی چیزی جز جهالت عقلی و علمی نیست. از این روست که یهودیان و مسیحیان مثلا به عقاید خویش تعصب داشته و هر یک خود را اهل نجات و بهشت و دیگری را اهل دوزخ و شقاوت می دانستند؛ در حالی که اگر به کتب آسمانی نزد خویش مراجعه می کردند و در آن تامل و دقت داشتند در می یافتند که خدا حاکم بر همه چیز است.(بقره، آیه 112) اصولا کسانی که فاقد علم هستند تنها براساس گمانه و ظنون عقاید و افکار خویش را برتر دانسته و دیگران را تحقیر یا تکذیب می کنند.(انفال، آیات 31 و 34)
  30. تکذیب قرآن: از نظر قرآن، تکذیب آیات قرآنی و افترا دانستن آن ریشه در همین جهالت دارد؛ زیرا اگر در آیات قرآنی دقت می کردند می توانستند دریابند که جز خدا نمی تواند چنین آیاتی را نازل کند و قرآنی بیاورد.(انعام، آیه 39؛ یونس، آیات 37 تا 39 و آیات دیگر)
  31. توطئه علیه مومنان: از نظر قرآن، افرادی چون منافقان به سبب جهالت عقلی و مطبوع شدن قلب ایشان، نمی تواند این حقیقت را دریابند که عزت برای خدا و مومنان به خدا است و کسی نمی تواند با توطئه عزت مومنان را بگیرد و آنان را به ذلت بکشاند.(منافقون، آیه 8) پس از نظر قرآن، توطئه گری منافقان علیه مومنان ریشه در جهالت عقلی آنان دارد.(همان)
  32. توقعات بی جا: از نظر قرآن توقع بی جا افراد نسبت به افراد دیگر یا امور و رخدادها نیز ریشه در جهالت انسان دارد؛ زیرا اگر انسان بداند هرچیزی برای مشیت و مقدرات مکتوب در ام الکتاب؛ یعنی مشیت و اراده الهی است، هرگز به خود اجازه نمی دهد تا توقعات و انتظارات بی جا داشته باشد. از این روست که خدا به پیامبرش هشدار می دهد که نمی بایست نسبت به هدایت همه مردم انتظار و توقع داشته باشد؛ زیرا این توقع بی جا و ریشه در جهالت دارد. پس پیامبر نمی بایست انتظار داشته باشد که همگی ایمان بیاورند و هدایت شوند؛ زیرا مشیت الهی بر این امر قرار نگرفته است.(انعام، آیه 35) هم چنین خدا در قرآن به مشرکان هشدار می دهد که پیامبر(ص) در چارچوب مشیت الهی می داند چیزی را بیاورد یا داشته باشد؛ بنابراین درخواست های مشرکان نسبت به پیامبر(ص) و از ایشان ریشه در جهالت ایشان نسبت به مقدرات و مشیت الهی دارد.(انعام، آیه 50)
  33. سوء استفاده از سحر و جادو: از نظر قرآن، یکی از علوم بشری سحر و جادو است که می توان از جنیان آموخت؛ چنان که علوم دیگری غریبه است که فرشتگانی چون هاروت و ماروت به انسان تعلیم داده اند. از نظر قرآن هر گونه سوء استفاده از سحر و یا علوم هاروتی به سبب جهالت انسان نسبت به آخرت است؛ زیرا اگر انسان اگر به ارزش های اخروی و خیریت آن علم و ایمان داشتند دنبال سوء استفاده از علوم غریبه چون سحر و علم هاروتی نبودند.(بقره، آیه 102)
  34. جبرگرایی: از نظر قرآن، اعتقاد به جبرگرایی و این که انسان هیچ گونه اراده و اختیار و حق انتخابی در ایمان و کفر ندارد، ریشه در جهالت انسان و پیروی از ظنون و گمانه زنی باطل دارد؛ زیرا اگر به حقیقت مشیت الهی علم داشتند در می یافتند که خدا هرگز به شرک و کفر کسی راضی نمی شود و او را بدان مجبور نمی سازد؛ زیرا هدایت فطری تکوینی هماره با انسان به عنوان یک اصل وجود دارد(طه، آیه 50) و این خود انسان است که با دفن و دسیسه فطرت و نفس مستوی و معتدل خویش، بستر گمراهی و کفر و شرک را فراهم می آورد و خود را گرفتار اضلال کیفری می کند.(انعام، آیه 148؛ زخرف، آیه 20؛ شمس، آیات 7 تا 10)
  35. حس گرایی و انکار عالم آخرت: از نظر قرآن، گرایش به حس گرایی و پذیرش این اصل که حقیقت چیزی جز مشهود و محسوس نیست، ریشه در جهالت انسان نسبت به آخرت و غیب و عوالم دیگر دارد؛ زیرا اگر کسی به عوالم غیب ایمان داشته باشد، هرگز امور را محدود به محسوسات نمی سازد و تنها به دنیا و زندگی دنیوی ایمان نمی آورد، بلکه عوالم دیگر از جمله آخرت را می پذیرد.(جاثیه، آیه 24) از نظر قرآن، این خدا است که انسان را به عالم دیگر منتقل می کند(زمر، آیه 42) و «دهر» و روزگار هیچ نقشی در مرگ انسان ندارد؛ چنان که مرگ انسان، توفی و گرفتن نفس به تمام کمال برای انتقال به عالم برزخ و آخرت است(همان)، پس فوت و هلاکت به معنای نیستی انسان نیست که برخی انسان ها تنها براساس ظنون و تخرص بی هیچ علم و دانشی به آن باور و اعتقاد دارند.(جاثیه، آیه 24)
  36. طبع قلب: طبع به معنای تغییر باطل در چیزی است که آن را از حقیقت فطری دور می سازد. از نظر قرآن، کسانی که به دفن و دسیسه هدایت فطری و الهامات تکوینی و فطری الهی می پردازند، در نهایت به مجازات و کیفری می رسند که خدا قلب آنان را «طبع» می کند و تغییر می دهد که توانایی ادارکی و فهم حقایق را نداشته و گرایش به حق و حقیقت نیابد. بنابراین، از نظر قرآن، قلب انسان های نادان و فاقد علم گرفتار «طبع» می شود و تغییر منفی در آن رخ می دهد که از آن به طبع یاد شده است. پس چنین افرادی توانایی فهم حقایق قرآنی و هدایت های آن را نداشته و نمی توانند به آن ایمان آورند.(روم، آیات 58 و 59)
  37. درخواست های بی جا: همان گونه که جهالت عقلی و علمی موجب توقعات بی جا است، هم چنین عامل درخواست های بی جا نیز است. خدا به صراحت بیان می کند که ریشه درخواست نجات فرزند کافر از سوی نوح ریشه در جهالت دارد. از این روست حضرت نوح(ع) با پناهجویی به خدا می فرماید که از درخواست مبتنی بر عدم علم به او پناه می برد.(هود، آیات 46 و 47) هم چنین از نظر قرآن، درخواست های مردم از پیامبران برای آورده معجزات ویژه و دلخواه آنان ریشه در جهالت دارد.(بقره، آیه 118؛ انعام، آیه 37) بر همین اساس درخواست مردم برای سخن گفتن با خدا(بقره، آیه 118)، درخواست طرد مومنان پست جامعه از سوی اشراف(هود، آیات 27 و 29)، درخواست عذاب به جای پذیرش دعوت الهی(احقاف، آیات 22 و 23)، درخواست از پیامبر(ص) برای پذیرش پرستش غیر خدا(زمر، آیه 62) و مانند آنها همگی ریشه در جهالت عقلی و علمی درخواست کنندگان دارد.
  38. دشنام به خدا: از نظر قرآن مسلمان نمی بایست به خدایان باطل و دروغین دیگران دشنام دهد و سبّ نماید؛ زیرا این عمل موجب واکنش احساسی شدید دشمنان می شود و آنان از روی جهالت به خدا دشنام می دهند.(انعام، آیه 108)
  39. دنیاطلبی: از نظر قرآن، دنیا مقدمه آخرت و مزرعه و کشتزار آن است. بنابراین، انسان نمی بایست همه همت خویش را مصروف دنیا و جمع آوری مواهب آن کند، بلکه می بایست برای آخرت تلاش کند. پس کسانی که گرایش به دنیا دارند کسانی هستند که ارزش های الهی اخروی را نمی دانند و نسبت به آن جهالت دارند(قصص، آیات 79 و 80) و خود را سرگرم لعب و لهو دنیا کرده و از آخرت غافل شده(عنکبوت، آیه 64) و مواهب و پاداش های دنیوی را بر آخرت ترجیح داده اند(نمل، آیه 95) و گرنه هرگز خود را وقف دنیا نمی کردند و برای آخرت خویش تلاش می کردند.
  40. خسران و زیان: از نظر قرآن، کسانی گرفتار زیان و خسران از اصل سرمایه های خویش می شوند که گرفتار سفاهت عقلی و جهالت عقلی و علمی هستند(انعام، آیه 140) و گرنه کسی که عقل و خرد داشته و دنبال علم می رود کاری نمی کند که سرمایه های وجودی خویش را از دست بدهد و زیانکار شود. از نظر قرآن، جهالت انسان و دشمنان خدا نسبت به گستره علم الهی موجب شده تا آنان درست عمل و رفتار نکنند و زیانکار شوند.(فصلت، آیات 19 تا 23)
  41. شایعه سازی و پذیرش آن: از نظر قرآن، ریشه شایعه سازی و شایعه پراکنی و پذیرش آن، چیزی جز جهل و نادانی نیست؛ زیرا اگر کسی بداند که چه زیان ها و ضررهایی را به سوی خویش جلب می کند، هرگز دنبال این امور نمی رود.(نور، آیات 11 و 15)
  42. شرک: اصولا از نظر قرآن، اعتقاد به شریک برای خدا ریشه در جهالت عقلی و علمی دارد؛ زیرا اگر کسی حقیقت توحید و اسمای الهی بداند و بشناسد هرگز به سوی شرک گرایش نمی یابد و آن را نمی پذیرد.(بقره، آیات 22 و 165؛ انعام، آیه 100)
  43. شک در وعده های الهی: از نظر قرآن، خدا وقتی وعده ای می دهد آن را انجام داده و تخلف نمی ورزد؛ اما کسانی که گرفتار جهالت عقلی و علمی هستند نسبت به خدا و وعده های خدا گرفتار شک می شوند و گمان می کنند که خدا معاذ الله نسبت به وعده هایش تخلف می ورزد.(روم، آیه 6)
  44. ظلم و ستم: از نظر قرآن، ریشه ظلم در حق دیگران، جهالت عقلی و علمی است؛ زیرا کسی که به خدا و حسابرسی قیامت علم و ایمان داشته باشد، هرگز دست به ظلم و ستم در حق دیگران نمی زند و به عدالت رو می آورد.(یوسف، آیه 89؛ انعام، آیه 108)
  45. عقاید باطل: چنان که بارها گفته شد، ریشه عقاید باطل هم چون شرک وکفر و عقاید بی اساس و بی پایه دور از حقیقت، همان جهل و جهالت است.(کهف، آیات 4 و 5) از همین روست که جاهلان بی خرد عقلی و سفیهان گمان می کنند که خدا شریک دارد.(جن، آیات 2 تا 4)
  46. تکاثر: از نظر قرآن، تکاثر و فزون طلبی و کثرت خواهی مادی ریشه در جهالت دارد؛ زیرا اگر انسان بداند که این امور در قیامت هیچ ارزشی ندارد هرگز وقت خویش را صرف تکاثر نمی کرد.(تکاثر، آیات 1 تا 3)
  47. گناه: از نظر قرآن، جهل عقلی و علمی انسان خاستگاه گناه (نساء، آیه 17؛ انعام، آیه 54؛ یوسف، آیه 33) است؛ زیرا اگر انسان از پیامدهای دنیوی و اخروی آن آگاه بود و علم داشت هرگز گناه نمی کرد.(همان) از نظر قرآن، جهل مردم نسبت به گستره علم الهی نسبت به اعمال و رفتار و ظاهر و باطن انسان ها خود یکی از عوامل گرایش مردم به گناه و عدم ترک آن است؛ زیرا اگر بدان علم داشتند هرگز چنین جسورانه جرات به گناه نداشته و به آن اقدام نمی کردند.(فصلت، آیه 22)
  48. لجاجت: از نظر قرآن، جهل عامل و زمینه ساز لجاجت انسان ومقاومت در برابر حق و حقیقت است.این گونه است که این افراد نادان خواهان چیزهایی می شوند که غیر قابل شدن برای آنان است؛ اما بدان اصرار و پافشاری می کنند و لج بازی دارند.(انعام، آیه 111)
  49. مجادله گری: از نظر قرآن، مجادله گری باطل ریشه در «فقدان علم» دارد(حج، آیات 3 و 8) در حالی که اگر انسان به حقایق علم داشته باشد، هرگز به مجادله باطل رو نمی آورد و بی دلیل و برهان و سلطان سخن نمی گوید و ادعایی را بر زبان جاری نمی سازد.(لقمان، آیه 30)
  50. عذر: البته از نظر قرآن، در برخی از موارد جهل به داد مردم می رسد؛ زیرا اگر کسی نسبت به حکم و امری جهل داشته باشد خود این جهل می تواند برایش عذری باشد تا از عقاب و عقوبت برهد. از همین روست که از نظر قرآن جهالت عذری قابل قبول برای اغماض و گذشت از خطاکاران در صورت توبه و اصلاح اعمال است.(نساء، آیه 17؛ انعام، آیات 54 و 119)
  51. ناخشنودی از احکام الهی: از نظر قرآن کسانی که نسبت به احکام الهی روش عدم رضایت و ناخشنودی را در پیش گرفته اند، کسانی هستند که گرفتار جهالت عقلی و علمی هستند؛ زیرا اگر علم داشتند هرگز نسبت به احکام الهی واکنش منفی نشان نداده و ناخشنود نمی شدند و کراهتی را ابراز نمی کردند؛ زیرا همه احکام الهی دارای مبانی عقلی و نقلی متقن و براساس مصالح و مفاسد در متعلقات ساماندهی شده است. پس اگر فلسفه احکام دانسته می شد کسی ناخشنود نمی بود؛ اما جاهل انسان نسبت به فلسفه احکام و شرایع عاملی شده تا برخی از مردم نسبت به احکام ناخشنود باشند.(بقره، آیه 216)
  52. یاوه گویی: از نظر قرآن، سخنان باطل و لهو و یاوه نسبت به دیگران ریشه در جهالت عقلی و سفاهت و جهالت علمی و نادانی دارد و اگر کسی دارای علم حقیقی باشد هرگز سخن به یاوه نمی گوید.(فرقان، آیه 63؛ قصص، آیه 55)
  53. هلاکت: از نظر قرآن، جهل عامل اصلی هلاکت انسان و رفتن به دوزخ و شقاوت ابدی در آن است؛ زیرا اگر عالم به حقایق هستی و زندگی اخروی و حسابرسی و مانند آن بودند خود را به امور مشغول نمی کردند که موجب هلاکت آنان است.(انعام، آیه 26؛ اعراف، آیه 182؛ فصلت، آیات 19 تا 23)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا