اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمناسبت ها

سعه وجودی پیامبر اعظم(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پیامبر(ص) تجلی «ذوالجلال و الاکرام» الهی و «وجه الله» به عنوان مظهر تمام کل اسمای الهی است. بنابراین، اعظم و اکرم در میان آفریده های الهی است و معصومان(ع) از اهل بیت(ع) به سبب نسبت «انفسنا» به پیامبر(ص) در همان مرتبت قرار می گیرند و هیچ کسی فراتر از آنان قرار ندارد که مرتبه «العالین» است.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، چنین امری به سبب «انشراح» برای آن حضرت(ص) و معصومان(ع) تحقق یافته است و سعه وجودی آن چنان است که در مظهریت تمامیت کل اسمای الهی کسی به آن مرتبت نرسد. چنین مرتبتی آثاری دارد که نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، آن را تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

پیامبر(ص) وجه الله تمام

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، «الله» اسم جامع همه اسماء الله است؛ یعنی همه اسمای الهی از قدیر و علیم و مانند آنها در «الله» جمع شده است. پس وقتی از «الله» سخن به میان می آید همه آن اسمای الهی نیز مراد و منظور است.

بر اساس آموزه های قرآنی، هر اسمی از اسمای الهی مقتضی ظهور تمام است؛ بنابراین، «الله» به عنوان جامع اسمای الهی نیز مقتضی ظهور تمام است. پس اگر همه اسمای الهی را در دو بخش اسمای جلالی و اکرامی دسته بندی کنیم(الرحمن، آیه 78)، «وجه الله ذو الجلال و الاکرام»(الرحمن، آیه 27) در تمامیت آن، همان پیامبر(ص) و معصومان است که روایات تفسیری نیز بدان اشاره دارد.

بنابراین، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پیامبر(ص) به دو صفت «اعظم و اکرم» ستوده می شود که بیانگر مظهریت تجلیات انوار جلال و اکرام اسمای الهی در تمامیت آن است.

پیامبر(ص) جامع حضرات

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در یک تقسیم بندی کلی و جامع هستی به دو قسم «ملک» و «ملکوت» دسته بندی می شود(ملک، آیه 1؛ یس، آیه 83) که البته ملکوت اسم جامع برای عوالم و نشئات بسیاری است. از نظر قرآن، برای هر چیزی ملکوتی است(مومنون، آیه 88) که امکان دیدار جز به ارایه الهی برای همگان فراهم نیست(انعام، آیه 75) مگر آن که در مسیر تقوای الهی مجاهدت کند و در عوالم نظر کند تا محل رویت قرار گیرد.(اعراف، آیه 185)

هم چنین از نظر قرآن، در یک تقسیم بندی دیگر، هستی به دو قسم «دنیا» و «آخرت» تقسیم می شود که واژه آخرت نیز ناظر به عوالم و نشئات بسیاری است که دست کم «عالم برزخ» یکی از این عوالم است؛ زیرا برزخ هر چند عالم  میانی بین دنیا و آخرت است، اما عالم برزخ دروازه عالم آخرت است.(مومنون، آیه 100)

هم چنین در یک تقسیم بندی سوم، هستی به دو «عالم غیب» و «عالم شهادت» تقسیم می شود که عالم غیب شامل همه عوالمی است که در دنیا مشهود انسان معمولی نیست. بنابراین، عالم الوهیت، عالم جبروت، عالم ملکوت که شامل عوالمی چون عالم فرشتگان و آخرت و مانند آنها است، جزو عالم غیب دسته بندی می شود. از نظر قرآن، خدا تنها «عالم» و دانا به همه عالم الغیب و الشهاده است(انعام، آیه 73؛ توبه، آیه 94) و دیگران جز به «انباء» الهی و وحی یا ارایه و جواز رویت از سوی خدا بدان دسترسی ندارند.(جن، آیات 26 و 27؛ آل عمران، آیات 44 و 179؛ یوسف، آیه 102؛ توبه، آیه 103 و 105)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پیامبر(ص) از نظر سعه وجودی تا آن جا وسعت دارد که همه این عوالم را به تفضل الهی دارا است و همان گونه که حضرت آدم(ع) به «تعلیم» الهی دارای اسمای الهی در مرتبتی شده که او را در مقام خلافت الهی نشانده است(بقره، آیات 30 و 31)، به «انشراح» که در حضرت پیامبر(ص) رخ داده، چنان آن حضرت(ص) شرح یافته که همه مراتب وجودی را دارا شده و مظهر اتم و اکمل اسماء الهی گشته است.(انشراح، آیه 1)

فرق میان آدم(ع) با حضرت پیامبر(ص) در این است که حضرت آدم(ع) «کف» مظهریت در اسمای الهی را به تفضل و تعلیم الهی به دست آورده است، اما حضرت پیامبر(ص) «سقف» مظهریت در اسمای الهی را به دست آورده که او را در «تدنی» و دنو و نزدیکی تا جایی بالا برده که در مرتبت قرب و نزدیکی به ساحت «الوهیت» و «متاله» شدن، در مقام «قاب قوسین او ادنی» قرار گرفته است(نجم، آیات 8 و 9)؛ زیرا بر اساس قاعده دوری «انا لله و انا الیه راجعون»، هر کسی در سیر «رجعت» به همان مرتبتی می رسد که از آن جا «آغاز» کرده است. از آن جایی که پیامبر(ص) در سیر رجعت و در راستای «دنو» و «تدلی» به «قاب قوسین او ادنی» نسبت به «هو» احدیت رسیده است، می بایست توجه داشت که فراتر از دیگران قرار دارد؛ زیرا ربوبیت و پروردگاری هر کسی ناظر به تجلی و ظهور انوار اسمای الهی در «قدر» و اندازه ای است که برای او مقدر شده است؛ از این رو، معرفت هر کسی نسبت به «الله» به «قدر» و مقدری است که الله برای او تجلی کرده و او مظهر آن شده است؛ زیرا ربوبیت تابع الوهیتی است که در چیزی به «قدر» ظهور کرده و آن چیز مظهر آن شده است. از آن جایی که «الله» در تمامیت کل اسماء الله در پیامبر(ص) ظهور یافته و او مظهر اتم و اکمل اسمای الهی است، ربوبیت و پروردگاری که مسئولیت پرورش اوست، همان «رب العالمین» است. این بدان معناست.

هم چنین از نظر قرآن، هر کسی بخواهد به «رب العالمین» برسد و در «کدح» خویش به «لقاء» «الله» برسد، می بایست تحت ربوبیتی قرار گیرد که برای پیامبر(ص) است؛ زیرا ربوبیت پیامبر(ص) اکمل و اتم است. بنابراین، تنها تحت تعلیم و تزکیه پیامبر(ص) است که می توان به چنان رشدی رسید که برای پیامبر(ص) مقدر شده است و شخص به مقام «سلمان منا اهل البیت» برسد و در سعه وجودی همانند پیامبر(ص) و معصومان شود و در آن درجه و مرتبت قرار گیرد.

باید توجه داشت که از نظر قرآن، منتهای سیر وجودی انسان به عنوان اکرم و اشرف آفریده ها(اسراء، آیه 70) همان «رب العالمین» پیامبر(ص) است؛ از این روست که خدا می فرماید: ان الی ربک المنتهی؛ همانا منتها به سوی پروردگار توست.(نجم، آیه 42) پس اگر کسی بخواهد به چنین مرتبتی از نهایت سیر برسد می بایست تحت تعلیم و تزکیه الهی پیامبر(ص) قرار گیرد که ربوبیت ایشان تجلی ربوبیت اتم و اکمل خدا در مظهریت ربوبیت با حفظ مقام «عبودیت» است که در «عبدالله» بلکه در «عبده» تجلی یافته است.(اسراء، آیه 1) اگر کسی ایشان را «اسوه حسنه»(احزاب، آیه 21) و سرمشق نیک در زندگی قرار دهد، می تواند تحت تعلیم و تزکیه آن حضرت(ص) و «انفسنا»، یعنی امیرمومنان امام علی(ع) و دیگر معصومان (ع) بر اساس آیه 61 سوره آل عمران به جایی برسد که منتهای سیر انسان و تاثیر پذیری از رب العالمین، یعنی همان رب پیامبر(ص) خواهد بود.

از نظر قرآن، انسان می بایست چنین مرتبتی را مد نظر قرار دهد و هرگز کم تر از آن را نخواهد، یعنی تلاش کند تا تحت ربوبیت «الله رب العالمین» قرار گیرد و متاثر از «حمد» آن باشد که تحقق تمامیت کل کمالات اسمایی است در ساحت بروز و ظهور است و آخرین خواسته و دعایش خویش را «الحمد لله رب العالمین» قرار دهد.(یونس، آیه 10) این حقیقت برای انسان زمانی ظهور می یابد که تحت تعلیم و تزکیه رب العالمین باشد که مظهر اتم و اکمل آن همان رب و پروردگار پیامبر(ص) است؛ یعنی تحت تعلیم واسطه فیض الهی یعنی پیامبر (ص) و معصومان قرار گیرد. این گونه است که «رجعت» نهایی می تواند به «ربک» یعنی رب پیامبر(ص) باشد که نهایت عالی است که عالی تر از آن نیست. پس انسان مومن می بایست هماره نهایتی را بنگرد و برای آن تلاش کند که در نهایت به «ان الی ربک الرجعی» باشد.(علق، آیه 8)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پیامبر(ص) به اسباب گوناگون از جمله «انشراح»(انشراح، آیه 1) به مرتبتی دست یافت که هیچ آفریده ای دیگر بدان دست نیافت. از این روست که ایشان و «انفس» ایشان از معصومان(ع) در «علو» به مقام «عالین» در آمده اند.(ص، آیه 75)

البته از ویژگی های پیامبر(ص) این است که با آن که جامع حضرات است، یعنی حضرات لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت یعنی ملک را دارا است؛ اما این گونه نیست که حضرتی او را از حضرتی دیگر باز دارد؛ زیرا ایشان تجلی و مظهر «لایشغله شان عن شان؛ شانی او را از شانی دیگر باز نمی دارد و مشغول نمی سازد» است؛ به این معنا که حضور در حضرتی مانند حضرت ملک و ناسوت او را از حضرت دیگری چون لاهوت باز نمی دارد. از این روست که همزمان که در عالم لاهوت در مقام «قاب قوسین او ادنی» است، از عالم ناسوت و ملک بی خبر نیست و در این جا حضور دارد.

به سخن دیگر، اگر در مقام «احسن تقویم» است، این حضور در آن مقام، مانعی آن نیست تا در «اسفل السافلین» نباشد و از آن غافل شود و بر عکس. بنابراین، می بایست گفت : «به یک شب در چهل منزل درخشید»؛ زیرا چنان که در روایات آمده همزمان که در عالم دنیا هستند در هیجده هزار عالم یا بیست چهار هزار عالم هستی نیز حضور دارند بی آن که حضوری ایشان را از حضور دیگر باز دارد و مشغول بدارد.

چنین سعه وجودی و ظرفیتی برای کسانی است که مظهر اتم و اکمل الوهیت الهی هستند و همه اسمای الهی را در تمامیت آن دارا. بی گمان چنین چیزی تنها برای معصومان (ع) به تفضل الهی است، و برای دیگران به پرورش و ربوبیتی است که توسط این انوار اتم و اکمل الهی و مظاهر اسمای الهی تحقق می یابد و در مقام «سلمان منا اهل البیت» در می آیند.

درخواست برای تحقق سعه وجودی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان به سبب ظرفیتی بی مانندی که خدا برای او قرار داده در عوالم هستی از «احسن تقویم» تا «اسفل السافلین» را با هم دارا باشند؛ یعنی روح امری را با خاک خلقی همزمان دارا باشد، می تواند همه حضرات را همانند پیامبر(ص) داشته باشد و به مقام و مظهریت «جامع حضرات» برسد و در همه حضرات حضوری داشته باشد که «لایشغله شان عن شان».

بر اساس گزارش های قرآنی، حضرت موسی(ع) خواهان «شرح» شده تا به چنین ظرفیتی دست یابد.(طه، آیه 25) البته آن حضرت (ع) چون جنبه هایی از او قوی تر بود که به عالم «شهادت» نزدیکترش می کرد، کم تر می توانست به این سادگی به مراتب عالی تر وارد شود. تلاش نخست ایشان برای کسب «علم لدنی» بی نتیجه ماند(کهف، آیات 60 تا 82)؛ زیرا به سبب فقدان ظرفیت و قوت عالم شهادت بر عوالم دیگر وجودی اش، ایشان نتوانست در «مجمع البحرین» بین عوالم شهادت و غیب، یا ملک و ملکوت چنان جمع کند که حقایق را چنان که باید ادراک و فهم نماید.(همان)

دومین تلاش ایشان را می توان در ساحت «رب ارنی انظر الیک» در میقات طور مشاهده کرد.(اعراف، آیه 143) از آن جایی که سعه وجودی ایشان در ساختار اصلی و مقدر اولی، مظهریت اتم و اکمل همانند پیامبر(ص) و معصومان(ع) نبود، ایشان نمی توانست همزمان حضرات پنج گانه را با هم داشته باشد. از این روست که وقتی خواهان «رویت» و «نظر» شد، نتوانست به آن مطلوب خویش برسد؛ زیرا ارایه الهی حتی در سطح ربوبیت او، برای ماده وجودی او چنان سخت بود که امکان «نظر» نیز برای فراهم نبود. او می خواست به «ارایه الهی» سطحی از ربوبیت را ببیند که مرتبت با وجود خودش بود و امکان «نظر» و «نگریستن» در سطح دانی فراهم آید. در حقیقت ترکیبی از رویت عالی و نظر دانی را همزمان می خواست. شاید ترکیبی از «عالم غیب» و ملکوت قلب را با «عالم شهادت» نظر به دیدگان مادی طلب کرده باشد که دو واژه «رویت» و «نظر» ناظر به آن است؛ اما اگر دقت شود، دانسته می شود که «نظر» به تاملات قلبی نیز اطلاق می شود که مرتبت را از رویت دیدگان مادی چشم به مرتبت قلب منتقل می کند؛ زیرا وقتی خدا می فرماید در آیات الهی نظر و نگاه کنید، نظر به ملکوت آنها است که خدا در آن تجلی می یابد و این به قلب خواهد بود؛ زیرا نظر آیات تکوینی هستی با چشم سر نمی تواند انسان را به باطن و ملکوت و غیب آنها برساند که خدا در آن تجلی یافته است؛ پس مراد نظر قلبی در آیات تکوینی است.(اعراف، آیه 185) پس مراد از ارایه و نظر همان ارایه ملکوت و نظر ملکوتی قلب است که برای حضرت ابراهیم (ع) اتفاق افتد.(انعام، آیه 75)

از نظر قرآن، ظرفیت موسی(ع) همانند سعه وجودی پیامبر(ص) نیست که توانایی آن را داشته باشد که جسم مادی دنیوی خویش را به محضر ملکوت و لاهوت بالا کشد و معراج «جسمانی» البته نه «جسدانی» داشته باشد. در حقیقت آن چه برای پیامبر(ص) در معراج جسمانی اتفاق می افتد، غیر از معراج جسدانی است؛ زیرا نمی تواند جسم مادی جسدانی را به عوالم غیب از ملکوت سفلی یا ملکوت اعلی برد. بنابراین، آن چه در سیر و اسراء و معراج جسمانی پیامبر(ص) رخ می دهد، معراج جسمانی است که معنای خاص خود را دارد.

به هر حال، وقتی رب موسی(ع) برای او تجلی می کند، چنان این تجلی سنگین است که «کوه» متلاشی می شود، و حضرت موسی(ع) نیز به تجلی پروردگارش گرفتار «صعق» می شود که نوعی مدهوشی و رفتن به حالت «کُما» در اصطلاح پزشکی امروزی است. در چنین حالتی است که رویت قلبی برای موسی(ع) اتفاق می افتد و ایشان پروردگارش را به نظر قلب رویت می کند.(اعراف، آیه 143)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، این سطح پایین تر از سطحی است که برای پیامبر(ص) رخ می دهد؛ زیرا اگر حضرت موسی(ع) در تجلیات الهی ناچار است تا خدا را در شجره رویت و مشاهده کند و کلیم الله با خدا در این سطح کلام داشته و وحی را دریافت که نوعی حجاب از قسم حجاب شجره است، اما برای پیامبر(ص) افزون بر دریافت بی واسطه وحی از خدا حتی بی حجاب و رسولی مانند جبرئیل(ع) شرایط به گونه ای است که «فؤاد» ایشان در سیر معراجی خویش خدا در آیات کبرای خویش «رویت» کرد بی آن که «صعق» دست دهد.(نجم، آیات 1 تا 18)

به سخن دیگر، حضرت موسی(ع) وقتی وحی الهی را دریافت می کند یا از طریق حجاب شجره و درخت است، یا از طریق جبرئیل به عنوان رسول الهی؛ اما پیامبر(ص) این گونه نیست، بلکه سعه وجودی او چنان است که وحی مستقیم را نیز دارا است.(همان؛ شوری، آیه 52؛ قصص، آیه 30)

بر اساس روایات تفسیری هر گاه بر پیامبر(ص) وحی مستقیم نازل می شد، چنان وحی مستقیم ثقیل و سنگین بود(مزمل، آیه 5) که شتری که پیامبر(ص) بر آن سوار بود، می نشست، این در حالی است که پیامبر(ص) این حجم از فشار سنگین را تحمل می کرد؛ زیرا سعه وجودی اش چنین اقتضا می کرد.

هم چنین از نظر روایات تفسیری، محدودیت هایی که برای پیامبران اولوا العزم دیگر از جمله موسی(ع) بود، اجازه نمی داد که آنان در مراتب عالی تقرب به خدا قرار گیرند که پیامبر(ص) به سبب ویژگی های خاص بدان رسیده است. در روایتی آمده است که خدا به حضرت موسی(ع) خطاب کرده و فرموده است: «وجودک ذنب لایقاس معه ذنب؛ وجود خودت پیامدی دارد که هیچ چیزی بدان قابل قیاس نیست.»

به سخن دیگر، محدودیت وجودی که برای حضرت موسی(ع) در ساختار «تقدیر» مقدر و قدر شده است، به او اجازه نمی دهد تا سطح عالی تر قرار گیرد و در سطح «عالین» بالا آید که در برخی از روایات از حضور آنان در آسمان چندم تعبیر می شود؛ مثلا پیامبری در عالم چهارم یا پنجم یا ششم است؛ در حالی که برخی دیگر از جمله پیامبر(ص) فراتر از آسمان در مرتبت قلب قرار دارد که بهشت هشتم تعبیری دیگر از آن است.

پس این محدویتی وجودی حضرت موسی(ع) است که به او اجازه نمی دهد تا بدون «صعق» به رویت و نظر بپردازد؛ پس لازم است تا با «صعق» به این درجه برسد و رویت و نظر قلبی داشته باشد.(اعراف، آیه 143)

در برخی از روایات این معنا بیان شده که حضرت موسی(ع) با چشم راست به عالم هستی می نگرد که ناظر به عالم «شهادت» و حضرت عیسی(ع) با چشم چپ می نگرد که ناظر به عالم «غیب» است. این حقیقت را می توان در گزارش های قرآنی دید، به ویژه آن که حضرت عیسی(ع) دارای محدودیتی خاص است که او را با کم ترین توجه نسبت به عالم شهادت قرار می دهد، از این روست از ایشان به تعبیر «روح الله» می کنند که جنبه «روحانیت» یعنی امرالله در او چنان قوی است که گویی «نفس» ندارد، نه این که اصلا نداشته باشد؛ زیرا همه انسان ها حتی عیسی(ع) دارای نفس است و مرگ برای او رقم می خورد. البته به سبب همان قوت روحانیت و عدم وجود پدر برای اوست که گویی اصلا در حضرت شهادت حضور ندارد و حضور قوی او در عالم غیب و آخرت است. از این روست کارهای او ناظر به همان عالم غیب است.(آل عمران، آیه 49)

بر اساس تعبیرات روایی، پیامبر(ص) جامع حضرات است که گاه از آن به داشتن دو چشم تعبیر می شود که همزمان عالم غیب و شهادت را دارا است و در آن ها حضوری معتدل بی افراط و تفریط دارد.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در میان انسانها هیچ کسی جز پیامبر(ص) و انفس ایشان از اهل بیت(ع) به چنان سعه وجودی ندارند که آنان دارند. البته کسی که تحت تعلیم و تزکیه ایشان قرار گیرد می تواند این توان و ظرفیت را بیابد؛ زیرا اگر در «ام الکتاب» مقدر شده که شخصی فلان درجه و مرتبت از سعه وجودی را داشته باشد، می توان با دعا و توسل آن را تبدیل کرد و درجات آن را افزایش دارد؛ چنان که می توان با دعا و توسل شقاوت را به سعادت تبدیل کرد.(فرقان، آیه 77؛ رعد، آیه 39)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا