اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

عوامل افزایش ایمان

samamosایمان ارزش یا ضد ارزش

ایمان در کاربردهای قرآنی به یک معنا خنثی است و نمی تواند مفهوم و بار ارزشی داشت؛ زیرا در این کاربرد ایمان ، یک واکنش باطنی و درونی به مجموع علل و عوامل شناختی و عاطفی است که به شکل عقد قلبی در می آید و در اصطلاح نگرش شخص را می سازد و رفتارها و کردارهایش را سامان بخشیده و جهت می دهد. از این رو، می توان دو گونه متفاوت و متضاد از ایمان را ردگیری و شناسایی کرد که در کاربردهای قرآنی به آن ایمان به حق و یا به باطل یاد می شود.

به سخن دیگر، آن چه به ایمان ارزش و جایگاه مثبت و یا ضد ارزشی و منفی می بخشد،‌ متعلق ایمان است که می تواند امری باطل و یا حق باشد. این گون است که قرآن در آیه 52 سوره عنکبوت از ایمان به باطل سخن به میان می آورد و آن را سبب قرار گرفتن شخص در گروه زیانکاران و خاسران می شمارد که در این صورت، ایمان نه تنها امری سازنده و مفید نیست بلکه یک امر ضد ارزشی است.

آیه 51 و 52 سوره نساء به برخی از متعلقات باطل ایمان اشاره کرد و در حوزه رفتار اجتماعی و سیاسی با اشاره به پذیرش و ایمان برخی از مردم و حتی اهل کتاب نسبت به جبت و طاغوت آنان را سرزنش می کند و مشمول لعن و نفرین خداوند می شمارد.

قرآن در آیاتی دیگر تبیین می کند که ایمان همان گونه که در یک فرآیند شکل می گیرد و ایجاد می شود در یک فرآیندی به علل درونی و بیرونی ، تقویت می شود و افزایش می یابد. این بدان معناست که همان گونه که ایمان به حق و خدا می تواند به علل و عواملی تقویت و رشد پیدا کند و شخص در مراتب عالی و والاتر ایمان در آید می تواند به علل و عواملی ایمان به باطل و جبت و طاغوت رشد کرده و تقویت شود. از این روست که در آیه 26 سوره بقره و آیه 31 سوره مدثر تبیین می کند که چگونه مساله ای از مسائل دنیوی و یا آیه ای از آیات قرآنی می تواند بسیاری را هدایت کرده و موجبات تقویت ایمان آنان شود و در برابر نیز بسیاری از مردمانی را که فاسق هستند، گمراه کرده و بر ایمان کفری ایشان بیافزاید.

این آیات و آیات دیگر، به خوبی روشن می سازد که ایمان در دو سوی حق و باطل قابلیت افزایش داشته و به سبب آن که یک کیفیت نفسانی با آثار وجودی است ، می تواند دارای درجات شدت و ضعف باشد. از جمله آیاتی که بر تنوع درجاتی و مراتب گوناگون ایمان تاکید و توجه دارد می توان به آیه 260 سوره بقره اشاره کرد که خداوند پس از درخواست حضرت ابراهیم (ع) برای رویت و شهود چگونگی رستاخیز و زنده کردن مردگان ،‌ از وی می پرسد که آیا ایمان نداری ؟ و آن حضرت (ع) در پاسخ می فرماید ایمان دارم ولی می خواهم با رویت و دیدن شهودی و حسی ، اطمینان قلبی یابم.

آیه 173 سوره آل عمران به صراحت سخن از ازدیاد و افزایش ایمان می کند و آیه 136 سوره نساء‌ از مومنان و اهل ایمان می خواهد تا ایمان به خداوند آورند و این دعوت به ایمان می تواند به این اشاره داشته باشد که ایمان دارای مراتبی است و این که قابلیت افزایش را دارد.

آیاتی چون آیه 93 و 111 تا 113 سوره مائده و 2 و 4 سوره انفال و 124 سوره توبه و 22 سوره احزاب و نیز 4 سوره فتح از دیگر آیاتی هستند که این معنا را تایید و تاکید می کنند. بر این اساس می توان گفت که تفاوت درجات و مراتب ایمان اصلی مسلم در آموزه های وحیانی قرآن است و می توان به علل و عواملی درونی و بیرونی ان را افزایش و یا حتی کاهش داد؛ زیرا همان گونه که علل و عوامل درونی می تواند ایمانی را از درجه به درجه ای برتر و بالاتر برساند می تواند آن را کاهش دهد و تضعیف نماید.

از آن جایی که ایمان به حق و یا باطل ،‌امری اختیاری به جهت قدرت انسان بر علل و عوامل آن است؛ می توان گفت که افزایش و کاهش آن نیز در اختیار انسان است. به سخن دیگر، ایمان از یک نظر امری غیر اختیاری است؛‌ زیرا عملی قلبی و مرتبط با عواطف و احساسات بشری است ولی از آن جایی که علل و عوامل اختیاری مانند شناخت در دست انسان است ،‌انسان می تواند با بهره گیری از این علل و عوامل،‌ ایمان خویش را افزایش دهد. مساله اختیاری بودن ایمان در آیات 99 سوره یونس و 29 سوره کهف و 31 سوره سبا تایید شده و در آیه 170 سوره نساء‌ این اختیار داشتن انسان ها درانتخاب کفر و ایمان به حکمت و علم الهی نسبت داده شده است تا تاکید کنند که چنین اختیاری به انسان دادن ریشه در فلسفه و حکمتی دارد که می بایست انسان ها آن را بشناسند و در مسیر حکمت الهی حرکت کنند.

شناسایی علل و عوامل درونی وبیرونی افزایش ایمان می تواند برای کسانی که می کوشند تا در مسیر تعالی و رشد بیش تری گام بردارند مهم و مفید است. از این رو، در این نوشتار کوشش شده تا بر اساس آموزه های قرآنی این علل و عوامل شناسایی و معرفی شود.

عوامل افزایش ایمان

چنان که گفته شد ایمان دارای مراتب گوناگونی است. اگر ما شناخت درست و تحلیل واقعی بینانه از هستی را علت وجودی ایمان بدانیم که تحت تاثیر عواطف و احساسات درونی به شکل اذعان عقلی و عقد قلبی آدمی را به نگرشی خاص می رساند می بایست گفت افزایش شناخت و تقویت عواطف و احساسات می تواند در افزایش کیفی ایمان نیز نقش داشته داشته باشد.

به سخن دیگر همان علل و عواملی که به عنوان عامل ایجاد ایمان مطرح می شود به عنوان عامل ابقایی و نیز تقویت و افزایش آن نیز می تواند مطرح شود. بر این اساس می بایست در مسیر شناخت درست تر و کامل تر از هستی و جایگاه خود و مسئولیت های بشری بر آمد و با تقویت عمل بر اساس باورهاٰ، عواطف و احساسات را نیز تحت تاثیر قرار داد تا به ایمان شکل استوارتر و واقعی تر و کامل تری بدهد.

از این جاست که به نقش عمل به عنوان مکمل و نیز تقویت کننده عواطف و احساسات و ایمان توجه شود. البته عمل تنها موجب تاثیرگذاری بر عواطف و احساسات نیست بلکه حتی شناخت آدمی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد و موجب می شود تا انسان شناخت کامل ترو درست تری پیدا کند که خود به شکل شگفت انگیزی بر افزایش ایمان تاثیر می گذارد؛‌ زیرا بر اساس آموزه های قرآنی، ایمان به حق در دایره شناخت و دانشی قرار می گیرد که از آن به دانش نوری و شهودی یاد می شود. به این معنا که اصولا شناختی که موجب می شود تا شخص به ایمان دست یابد مرتبه ای از مراتب علم نوری است. ازاین روست که خداوند در آیات نخست سوره بقره و نیز آیات دیگر، تقوای نخست را عامل اصلی باورها و ایمان به خدا و غیب و دیگر امور حقی بر می شمارد؛ زیرا تقوایی که در این آیات مورد توجه است ،‌همان تقوای عقلانی و عقلایی است که به شکل فطرت عمل می کند و انسان را از پلیدی ها و پلشتی های اخلاقی حفظ می کند و به سوی اعمال نیک و پسندیده عقلانی و عقلایی سوق می دهد. چنین تقوایی موجب می شود تا نوری در دل انسان ایجاد شود و از این زاویه دید بتواند به هستی به عنوان آیات الهی بنگرد و از حالت پدیده بودن صرف بیرون آورد.

در حقیقت تقوای فطری و پرهیز از پلشتی ها که به الهامات تقوایی و یاری و مدد فرشتگان در جان آدمی قرار می گیرد ، نوعی علم اجمالی نسبت به حقیقت هستی در ذات آدمی پدید می آورد و زاویه دید او را نسبت به موجودات و اشیای هستی دگرگون می کند و در پس این دگرگونی است که اشیا و چیزهای هستی از جمله خود را آفریده ای از آفریده های خداوند می داند و آن گاه در یک فرآیند رشدی آن را آیه ای از آیات خداوندی بر می شمارد. این گونه است که تقوای ذاتی و فطری وی را به شناختی جدید می رساند. اگر این شناخت که به دنبال آن ایمان ابتدایی تحقق می یابد و شخص تسلیم خدا و اراده و خواست او می شود ،‌ادامه یابد و با عمل بر اساس خواست و اراده خداوندی همراه باشد، دری دیگر از دانش و شناخت بر روی وی گشوده می شود و این گونه است که هر شناختی ، عواطف و احساسات قلبی او را تحت تاثیر قرار می دهد و ایمانی جدید با شرایط و وضعیت تازه ای پدید می آید و به دنبال آن خود را موظف به عمل بر اساس شرایط جدید و تسلیم در برابر خواسته های الهی یابد.

در یک فرآیند بسیاری پیچیده و طولانی که البته برای برخی به علل و عوامل بیرونی و درونی ممکن است بسیاری سریع همانند طی الارض صورت گیرد،‌ هر شناختی ، عواطف را تحت تاثیر قرار می دهد و ایمان شخص را تقویت می کند و او را به عمل بیش تر و بهتر ترغیب و وادار می سازد تا مراتب تسلیم و اطاعت خویش را آشکار سازد. این گونه است که عمل جدید و تسلیم و اطاعت کامل تر و برتر، خود شناختی جدید به دنبال می آورد. نهایت این می شود که هر چه شخص اهل شناخت بیش تر، عواطف کامل تر، ایمان قوی ترباشد اهل تسلیم و اطاعت و تعبد بیش تر می شود و این گونه است که اهل ایمان واقعی و کامل تر که از آنان به انسان های کامل یاد می شود،‌ انسان هایی مطیع و متعبد هستند که خدا را وکیل خود می کنند و در مراتب عالی تر ، حتی خود را به خدا واگذار کرده و اهل تفویض می شوند.

از نظر قرآن هر شناخت و ایمانی زمانی ، کمال خود را نشان می دهد که همراه با عبودیت و تسلیم محض و اطاعت صرف و تعبد واقعی نسبت به آموزه ها و دستورهای وحیانی الهی باشد. در این صورت است که عمل صالح مفهوم واقعی خویش را می یابد و کلمه طیب ایمان را به آسمان بالا می برد. هر چه کلمه طیب وجودی انسان بالاتر رود ، شناخت انسان کامل تر می شود و با هر شناخت کامل تری ، ایمان و تعبد و نیز عمل کامل تر می شود. این گونه است که گفته اند هر عملی، شناختی را به همراه می آورد و هر شناختی، عملی را در پی دارد که کامل تر از قبل می باشد. اما اگر شناخت، عملی را به دنبال نداشته باشد و به مفهوم علم بی عمل باشد ،‌همانند زنبور بی عسل و درخت بی بر می باشد که در نهایت موجب از میان رفتن آن شناخت ابتدایی و اجمالی می شود و شخص را از درجه ای که دارد فرو می افکند.

همه علما و دانشمندان و عارفان به نام اسلام بر اساس آموزه های وحیانی قرآن خواستار آن هستند که شخص به شناخت و علم خویش عمل کرده و کارهای نیک و صالح خود را افزایش دهد تا به این طریق پر پرواز یافته و برتر پرد و درفضای دیگر و برتر قرار گیرد تا این گونه بتواند با زاویه دیدی بهتر و کامل تر به هستی و چیزها بنگرد و تحلیل درست تر و کامل تری ارایه داده و ایمان خویش را افزایش دهد. از نظر اسلام و قرآن چنین شناخت و دانشی رشدی و نوری است و می تواند باطن و ملکوت چیزها را نشان دهد و خداوند را در برهمان ها مشهود نماید و شخص پیش از آن که چیزی را بتواند ببیند خداوند را پیش و پس و همراه آن چیز مشهود می بیند. این گونه است که از نظر شخص خداوند مشهود و ظاهر است و اشیا نهان و غیر مشهود هستند.

خداوند بر اساس همین مبانی و اصولی افزایش رشدی در آیات 65 و 66 سوره نساء از مومنان می خواهد تا به احکام و آموزه های الهی عمل کنند تا با افزایش اطاعت و تعبد و عمل به آمو زه های قرآنی و وحیانی ،‌ ایمان خویش را رشد و افزایش دهند.

بنابراین در تحلیل قرآنی رابطه تنگاتنگی میان دانش و عمل است و هر یک به شکل دوری موجب افزایش کمی و کیفی دیگری می شود. به این معنا که دانش برای افزایش کمی و کیفی نیازمند عمل است و عمل نیز برای تقویت و کمال خود نیازمند شناخت بیش تر است. هر یک در فرآیندی تکاملی انسان همانند پله های ترقی بشر عمل می کنند. اگر انسان نسبت به چیزی شناخت یافت بر اساس آن عمل کند تا آن عمل خود او را به شناختی برتر برساند و آن گاه در زاویه دیدی برتر و کامل تر عملی جدید بر اساس آن انجام دهد تا این که به یقین مطلق برسد که برای بیش تری مردم به مرگ طبیعی و برای کملین به مرگ اختیاری تحقق می یابد. این گونه است که خداوند فرمان می دهد: واعبد ربک حتی یاتیک الیقین ،‌ پروردگارت را عبادت کن تا یقین و مرگ تو را دریابد.

البته برای کسانی به یقین و مرگ اختیاری رسیده اند ، نمی توان گفت که مرگ اختیاری غایت عبادت است و از آن جا دیگر نیازی نیست که عبادت انجام پذیرد و شریعت به کنار رود،‌ زیرا برای چنین اشخاصی غایت داخل درمغیاست و می بایست عبودیت تا زمان مرگ و یقین اجلی ادامه یابد. از این رو،‌ برخلاف باور وعمل برخی از فرقه های تصوف که رسیدن به حقیقت و یقین و مرگ اختیاری را غایت عبادت می شمارند و از عبادت و شریعت دست می شویند چون به حقیقت و یقین و مرگ پیوستند، ‌می بایست گفت که این عبودیت شرط بقای در حالت یقین و مرگ اختیاری است همان گونه که شرط ایجادی آن بوده است. ازاین روست که پیامبر (ص) و معصومان (ع) با آن که به مرگ اختیاری رسیده و حقیقت را چنان که هست دریافته بودند ولی به عبادت به شدت و حدت بیش تر عمل می کردند. از این روست که امیرمومنان علی (ع) که در مقام کشف الغطاء بوده است و مرگ اجلی چیزی بر فنای ذاتی و کشف و شهود او نمی افزود ، با این همه در عبادتی خویش شدید تر و کامل تر عمل می کرد و حتی در هنگام عبادت چهره و رخسار زرد می شد. این عمل تا هنگام شهادت و یقین اجلی در محراب ادامه داشته و هرگز ساعتی و دمی در آن تعلل و کاستی راه نیافته است.

خداوند در آیه 2 سوره انفال تلاوت آیات قرآن را عامل برای افزایش ایمان می شمارد؛‌ زیرا آیات قرآنی همانند آیات تکوین عامل مهم شناخت حقایق هستی است، به ویژه آن که آیات قرآنی همان کتاب تکوین به شکل تدوین است. خداوند از راه های مختلف می کوشد تا حقایق را به آسان نشان دهد و ایمان واقعی را در جانش بیافزاید.

اگر کسی تقوای فطری داشته باشد، ایمان ابتدایی در جانش شکل می گیرد و امکان بهره مندی از آیات هدایتی قرآن برای او فراهم می آید.( بقره آیه 2 و 3) هر چه انسان به آیات قرآنی توجه و به آموزه های هدایتی آن عمل کند ،‌ دری جدید بر روی وی گشوده می شود. این گونه است که آیات قرآنی به عنوان عوامل افزایش و تشدید ایمان و عبودیت و عمل صالح در می آید.

آیه 124 سوره توبه نزول تدریجی آیات و سوره های قرآنی را عامل مهم دیگر ازدیاد ایمان می شمارد. این بدان معناست که انسان ها هماره نیازمند تاکید و تشویق هستند تا ایمان ایشان را حفظ و تکمیل کند. فرایند تدریج در عصر نخست عامل مهم برای افزایش روحیه و تقویت ایمان بوده است و در حال حاضر نیز خوانش روزانه آیات و سوره های قرآنی به ویژه در حالات مختلف نیز چنین تاثیری دارد. این خوانش به ویژه در هنگام اوقات نماز و هنگام فجر می تواند مفید باشد و همان تاثیرگذاری را که در نزول تدریجی داشته در حال حاضر نیز به همراه داشته باشد.

از دیگر علل و عوامل تاثیر گذار در افزایش ایمان می توان به تحقق وعده های خدا و رسول (ص) در جنگ احزاب و امدادهای غیبی به مومنان در هر عصر و زمانی (احزاب آیه 22) و اعطای آرامش از سوی خداوند بر دل های مومنان (فتح آیه 4) و نزول مائده های آسمانی بر مومنان و اهل عرفان در هر زمان و مکان چون به حواریون (مائده آیات 112 و 113) اشاره کرد.

به هر حال ، ایمان نیازمند آن است که روز به روز به علل و عوامل درونی و بیرونی تقویت شود ؛ زیرا همان گونه که علل و عواملی موجب می شود تا ایمان ایجاد شود و یا از میان رود هم چنین علل و عواملی می تواند موجب افزایش و یا کاهش آن شود.

خداوند در آموزه های قرآنی از مومنان می خواهد که به عبادت و ذکر الهی به ویژه قرائت قرآن در حد امکان درتمام طول شبانه روز و نیز نماز توجه خاص داشته باشند؛‌زیرا این گونه اعمال از علل وعوامل بسیار موثر در افزایش تقرب و عبودیت و نیز ایمان است.

کسانی که می کوشند تا به حقیقت حق برسند و کشف الغطاء برای ایشان تحقق یابد می بایست به همه اعمال صالح به ویژه ذکر دایمی و نماز و قرآن اهمیت ویژه و خاص دهند تا دل هایشان روشن شود. هر دانشی به عملی نیازمند است چنان که هر عملی کامل نیازمند به علم و دانشی کامل است. این تحقق نخواهد یافت مگر این که هماره به علم رشد و عمل صالح به عنوان مکمل یک دیگر توجه شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا